ای سلسله ی شوق تو بر پای نگاهم

ای سلسله ی شوق تو بر پای نگاهم
سرشار تمنای تو مینای نگاهم
روی تو ز یک جلوه ی آن حسن خداداد
صد رنگ گل آورده به صحرای نگاهم
تو لحظه ی سرشار بهاری که شکفته ست
در باغ تماشای تو گل های نگاهم
بی روی تو چون ساغر بشکسته تراود
موج غم و حسرت ز سراپای نگاهم
تا چند تغافل کنی ای چشم فسون کار
زین راز که خفته ست به دنیای نگاهم
سرگشته دود موج نگاهم ز پی تو
ای گوهر یکدانه دریای نگاهم
خوش می رود از شوق تو با قافله ی اشک
این رهسپر بادیه پیمای نگاهم


#شفیعی کدکنی
دیدگاه ها (۱)

معبودا! به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم ن...

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط