قلدر مدرسه ( پارت ۴۷ )
[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]
کوک: *خنده* میخوام فامیلیمو بدم بهت * نگاه شیطانی *
سوآ: نمیشه که خب
جامون عوض میشه خیمه میزنه روم ( استغفرالله )
کوک: من میتونم، میخوای؟
سوآ: چ....چی؟! ن..نه مرسی
میخنده دراز میکشه بغلم میکنه
« فلش بک »
// ویو ته //
میرسیم خونه در ماشینو براش باز میکنم پیاده میشه دهنش ده متر باز میمونه
ته: خوش اومدی، راحت باش ، خونه خودته
ارا: این خونه نیس قصره برادر من
میخندم ، درو باز میکنم جوری میمونم که اول اون بره داخل
ته: دنبالم بیا
عین جوجه اردکا دنبالم راه میفته خدااااا این چقد کیوتههههه
راهنمایش میکنم سمت یه اتاق
ته: اینم اتاقت
ارا: چقد خوشگله
لبخند میزنم
ته: چیزی نیاز داشتی بگو
ارا: عع....لباس
ته: از لباس خودم بدم میپوشی؟
ارا: اوهوم
ته: پس یه لحظه صبر کن
میرم یه تیشرت لانگ میبرم براش
ته: بفرما
میدم و میرم بیرون از اتاق درو میبندم یکم بعد...
ته: پوشیدی؟
ارا: اوهوم
ته: میتونم بیام تو؟
ارا: بعله
درو باز میکنم خیره میشم بهش
ته: وووووششششش خدااااا کیوتتتتتت
میخنده
ته: اگه چیزی نیاز داشتی یا اون زنگو بزن خدمتکارا بیان یا منو صدا کن
ارا: باش، مرسی
ته: شب بخیر
ارا: شب خوش
میرم اتاقم و لباسمو عوض میکنم خودمو پرت میکنم رو تخت
بخاطر درسا وقت نکردم بیشتر بنویسم ببشید🫶🏻
~شرایط :
~ ۶۰ لایک🩵
~ ۵۷۰ فالوور🌱
~ ۲۰۰ کامنت 🪭
~ ۳۰ بازنشر 💫
~ صبرررر 📚
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
کوک: *خنده* میخوام فامیلیمو بدم بهت * نگاه شیطانی *
سوآ: نمیشه که خب
جامون عوض میشه خیمه میزنه روم ( استغفرالله )
کوک: من میتونم، میخوای؟
سوآ: چ....چی؟! ن..نه مرسی
میخنده دراز میکشه بغلم میکنه
« فلش بک »
// ویو ته //
میرسیم خونه در ماشینو براش باز میکنم پیاده میشه دهنش ده متر باز میمونه
ته: خوش اومدی، راحت باش ، خونه خودته
ارا: این خونه نیس قصره برادر من
میخندم ، درو باز میکنم جوری میمونم که اول اون بره داخل
ته: دنبالم بیا
عین جوجه اردکا دنبالم راه میفته خدااااا این چقد کیوتههههه
راهنمایش میکنم سمت یه اتاق
ته: اینم اتاقت
ارا: چقد خوشگله
لبخند میزنم
ته: چیزی نیاز داشتی بگو
ارا: عع....لباس
ته: از لباس خودم بدم میپوشی؟
ارا: اوهوم
ته: پس یه لحظه صبر کن
میرم یه تیشرت لانگ میبرم براش
ته: بفرما
میدم و میرم بیرون از اتاق درو میبندم یکم بعد...
ته: پوشیدی؟
ارا: اوهوم
ته: میتونم بیام تو؟
ارا: بعله
درو باز میکنم خیره میشم بهش
ته: وووووششششش خدااااا کیوتتتتتت
میخنده
ته: اگه چیزی نیاز داشتی یا اون زنگو بزن خدمتکارا بیان یا منو صدا کن
ارا: باش، مرسی
ته: شب بخیر
ارا: شب خوش
میرم اتاقم و لباسمو عوض میکنم خودمو پرت میکنم رو تخت
بخاطر درسا وقت نکردم بیشتر بنویسم ببشید🫶🏻
~شرایط :
~ ۶۰ لایک🩵
~ ۵۷۰ فالوور🌱
~ ۲۰۰ کامنت 🪭
~ ۳۰ بازنشر 💫
~ صبرررر 📚
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۲۵۶
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط