قلدر مدرسه ( پارت ۴۳ )

[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]


« فلش بک »
// ویو ارا //
بعد ازینکه سوآ رف...
ته: بیا بریم
ارا: احساس میکنم درست نیس
ته: چرا؟
ارا: بابای رفیقت فوت کرده ما بریم دور دور؟
ته: مراسم امروز فقط خانوادشن
ارا: باش
ته: بریم؟
ارا: برم لباس عوض کنم بعد دیگه
ته: نمیخواد
ارا: با لباس مدرسه نمیشه که
ته: فکر اونجاشم کردم
ارا: چی؟
ته: بیا میفهمی
ارا: باش
میشینم تو ماشین میبرتم بزرگترین و گرونترین پاساژ سئول یه لباس میخره با قیمت خدا وون ( همون خدا تومن کره ای😂)
ته: بفرما، برو بپوش ببینم
ارا: ای...این برا چیه
ته: برا پوشیدن
ارا: نه ینی برا منه؟ به چه مناسبت؟
ته: اوهوم، همینجوری
ارا: خو خیلی گرونه
ته: نه نیس خوبه، بپوش
ارا: ب...باش
میرم میپوشم
ته: چه خوشگل شدیییی
لبخند میزنم
خلاصه میریم ینی از بهترین رستورانای سئول و شام میخوریم و بعد ته منو میبره یه جای بلند که کل شهر ازش دیده میشه
ته: اینجارو خیلی دوس دارم....هروقت ناراحتم میام اینجا.
ارا: خیلی قشنگه
ته: ولی نه به اندازه تو
لبخند میزنم ... بغضم میگیره
ارا: ته ته
ته: جانم *تعجب*
ارا: ببخشید
چونمو میگیره سرمو میاره بالا
ته: برا چی؟ چرا بغض کردی؟
ارا: برا همچی...*بغض، اشک*
اشکمو پاک میکنه

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
دیدگاه ها (۰)

قلدر مدرسه ( پارت ۴۴ )

قلدر مدرسه ( پارت ۴۲ )

قلدر مدرسه ( پارت ۴۱ )

قلدر مدرسه ( پارت ۳۲ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط