نیکیفیروزکوهی

دیدگاه ها (۱۰)

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندوییشاید از آن ساعت طلسمم کرد...

به تو که فکر میکنم در خون من جریان پیدا میکنی و قلبم هر دقیق...

ای که نزدیکتراز جانی وپنهان ز نگههجر توخوشترم آید ز وصال دگر...

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی که نام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط