آیدل من پارت ۲۵
اونقد راه رفتم که بارون بند اومدو دیدم رسیدم خونه
ا.ت: واقعا رسیدم؟؟ خونهی ما کلا خارج از ایته وون هست فک کنم زیاد غرق افکارم شدم
اشکامو پاک کردمو رفتم داخل خونه
رونا: هی دختر کم پیدا شدی
یونا: نکنه بوی فرند پیدا کردی؟
ا.ت: بوی فرند کجا بود؟
رونا: بگذریم چرا انقد خیس شدی؟ ی چتر میگرفتی دختر
ا.ت: اوم میرم حموم
بعد از حموم مشغول خوردن رامیون شدیم
یونا: ما میخاییم بریم جزیره ججو توهم میخای بامون بیای؟
ا.ت: نه خستم
رونا: یاا هیچوقت نشده بود وقتی بهت درخواست بدیم بگی نه پس یهو چیشد؟
ا.ت: کی میرین؟
رونا: دو سه روز آینده
حالم خوب نبود و شوگا هم تا یک هفته بهم نیاز نداشت پس بهترین گزینه همین بود که قبول کنم برم
دراز شدم رو تخت که ی پیام واسم اومد
شوگا بود
شوگا: ا.ت حالت خوبه؟ امروز یهو غیبت زد
ا.ت: خوبم شب خوش
"سه روز بعد"
رونا: نمیخاستی یکم آرایش کنی؟ صورتت خیلی بی روح شده ها
ا.ت: نه خوبه
وقتی رسیدیم جزیره رفتیم سمت خونه ای که همیشه میرفتیم اما این سری سه جفت کفش هم اونجا بود
ا.ت: کس دیگه ای به غیر از ما اینجاست؟؟
یونا: تادااا شوگا، نامجون و جیمین اینجان ا.ت هوووو
شت واقعا نمیخاستم با شوگا رو به رو شم
ی لبخند فیک زدم و رفتیم داخل
پسرا: خوش اومدین دخترا
دخترا: مچکر
ا.ت: میرم لب دریا
نامجون: اتفاقی افتاده؟
ا.ت: نه
پشیمون شدم و راهمو کج کردم سمت ی خونهی جدا
شخص: شبو اینجا میمونین؟
ا.ت: بله
شخص: چند نفرین؟؟
ا.ت: تنها
پولو حساب کردم و رفتم توی خونه
اشکامو پاک کردم و ی آب به دستو روم زدم
از خونه زدم بیرون و بدون اینکه دخترا و پسرا بفهمن وسایلم رو بردم
دراز شدم رو تخت که دیدم بچه ها ی گپ چت زدن
رونا: ا.ت کجایی؟؟؟
رونا: یاا اگه هستی جواب بده کجا گذاشتی رفتی؟؟
نامجون: حالت خوبه؟؟
ا.ت: من یکم خسته بودم رفتم ی خونهی کوچیک اجاره کردم
شوگا: درو باز کن من پشت درم..
#آیدل_من
ا.ت: واقعا رسیدم؟؟ خونهی ما کلا خارج از ایته وون هست فک کنم زیاد غرق افکارم شدم
اشکامو پاک کردمو رفتم داخل خونه
رونا: هی دختر کم پیدا شدی
یونا: نکنه بوی فرند پیدا کردی؟
ا.ت: بوی فرند کجا بود؟
رونا: بگذریم چرا انقد خیس شدی؟ ی چتر میگرفتی دختر
ا.ت: اوم میرم حموم
بعد از حموم مشغول خوردن رامیون شدیم
یونا: ما میخاییم بریم جزیره ججو توهم میخای بامون بیای؟
ا.ت: نه خستم
رونا: یاا هیچوقت نشده بود وقتی بهت درخواست بدیم بگی نه پس یهو چیشد؟
ا.ت: کی میرین؟
رونا: دو سه روز آینده
حالم خوب نبود و شوگا هم تا یک هفته بهم نیاز نداشت پس بهترین گزینه همین بود که قبول کنم برم
دراز شدم رو تخت که ی پیام واسم اومد
شوگا بود
شوگا: ا.ت حالت خوبه؟ امروز یهو غیبت زد
ا.ت: خوبم شب خوش
"سه روز بعد"
رونا: نمیخاستی یکم آرایش کنی؟ صورتت خیلی بی روح شده ها
ا.ت: نه خوبه
وقتی رسیدیم جزیره رفتیم سمت خونه ای که همیشه میرفتیم اما این سری سه جفت کفش هم اونجا بود
ا.ت: کس دیگه ای به غیر از ما اینجاست؟؟
یونا: تادااا شوگا، نامجون و جیمین اینجان ا.ت هوووو
شت واقعا نمیخاستم با شوگا رو به رو شم
ی لبخند فیک زدم و رفتیم داخل
پسرا: خوش اومدین دخترا
دخترا: مچکر
ا.ت: میرم لب دریا
نامجون: اتفاقی افتاده؟
ا.ت: نه
پشیمون شدم و راهمو کج کردم سمت ی خونهی جدا
شخص: شبو اینجا میمونین؟
ا.ت: بله
شخص: چند نفرین؟؟
ا.ت: تنها
پولو حساب کردم و رفتم توی خونه
اشکامو پاک کردم و ی آب به دستو روم زدم
از خونه زدم بیرون و بدون اینکه دخترا و پسرا بفهمن وسایلم رو بردم
دراز شدم رو تخت که دیدم بچه ها ی گپ چت زدن
رونا: ا.ت کجایی؟؟؟
رونا: یاا اگه هستی جواب بده کجا گذاشتی رفتی؟؟
نامجون: حالت خوبه؟؟
ا.ت: من یکم خسته بودم رفتم ی خونهی کوچیک اجاره کردم
شوگا: درو باز کن من پشت درم..
#آیدل_من
۶.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱