ادامه پارت قبلی(۱۱)
ادامه پارت قبلی(۱۱)
یوری و هارا میخواستن برم تا دم در همراهیشون کردم
بعد از اینکه رفتن رفتم پیش کوک نشستم
تهیونگم اومد نشست داشتیم نگا فیلم میکردیم که تهیونگ خوابش برد و سرشو گذاشت رو شونم
بازم تپش قلب و استرس گرفتم
ا.ت:عااا...ک..کوک تهیونگ خوابش برده میشه بش بگی پاشه؟
کوک:تهیونگ تهیونگگگگ
تهیونگ:بله(خوابالو
کوک:برو تو اتاقت بخواب
تهیونگ: هوم باشه
به ا.ت چشمک میزنه و میره میخوابه
ا.ت:کوک نظرت چیه ماهم بریم بخوابیم؟
کوک:عاااا یادم اومد با امشب کار داشتیم
ا.ت:ععععع...نظرم عوض شد خوابم نمیاد بیا فیلم ترسناک ببینیم
کوک:نه دیگه بیا بریم بدوو
ا.ت و بغل میکنه و میبرش تو اتاق
یوری و هارا میخواستن برم تا دم در همراهیشون کردم
بعد از اینکه رفتن رفتم پیش کوک نشستم
تهیونگم اومد نشست داشتیم نگا فیلم میکردیم که تهیونگ خوابش برد و سرشو گذاشت رو شونم
بازم تپش قلب و استرس گرفتم
ا.ت:عااا...ک..کوک تهیونگ خوابش برده میشه بش بگی پاشه؟
کوک:تهیونگ تهیونگگگگ
تهیونگ:بله(خوابالو
کوک:برو تو اتاقت بخواب
تهیونگ: هوم باشه
به ا.ت چشمک میزنه و میره میخوابه
ا.ت:کوک نظرت چیه ماهم بریم بخوابیم؟
کوک:عاااا یادم اومد با امشب کار داشتیم
ا.ت:ععععع...نظرم عوض شد خوابم نمیاد بیا فیلم ترسناک ببینیم
کوک:نه دیگه بیا بریم بدوو
ا.ت و بغل میکنه و میبرش تو اتاق
۴.۶k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.