مدتهاست

مدتهاست
تصمیم گرفته ام
هر گاه کسی را نخواستم
یا از او رنجیدم
یا دلم را شکست

به یادروزی باشم که ممکن است
هرگز در دنیا نباشد
ان روز را مرور میکنم
انقدر که نبودنش را باور کنم
بعد در ذهنم برایش غمگین میشوم
و
شاید یک عزاداریِ ذهنی

وبعد ارزو میکنم کاش
بود واز او میگذشتم

بعد به خودم میگویم
حالا او هست پس ببخش وفراموش کن

از بخششم
شاد میشوم
واز بودن او شادتر
به همین راحتی
این فرمول آرامش من است
دیدگاه ها (۱۰)

اینم از غذای امروز ناهار ما ツ

دِلـَـــــمــ ؛ گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد........ ! گـ ـاهے م...

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمندمعنی کور شدن را گره ها می ف...

لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ !از گرما می نالیم. از سرما فرار می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط