چه خوب دوستان هوای دوستان را دارند....
چه خوب #دوستان هوای #دوستان را دارند....
؛انگار قرار گذاشته بودند تا اربعین به همدیگر ملحق شوند؛ به آن زبانی گفته بودند و قرار گذاشته بودند که «غیر ندانست». برای اینکه غیر نباشی؛ باید راه شهادت را موقع حیات طی کرده باشی؛ دختر سهساله داشته باشی و هوای حرم سهسالهء ارباب، هواییات کند، بیقرارت کند؛ آن وقت است که خودِ بیبی نشان «عباسک یا زینب» را روی سر و بازویت میبندد. وقتی بیقرار اهل حرم باشی، وقتی نشان «عباس»ی داشتی باشی، آن وقت چه فرقی میکند دستت آخرین مدل اسلحهء تکتیراندازی باشد یا دوربین یا قلم... مهم ضربان قلبات است که با صدای نقارههای حرم نازدانهء ارباب میزند. مهم هوای چشمهایت است که از غم اسارت بیبی بارانی شود؛ مهم قدمهایت است که در کدام صراط قدم گذاشته است؛ صراط حسین یا...
راستی چه خوب بیلیاقتی ما را به رخ حقیرمان کشیدی خبرنگارِ خبرهای حریم زینبی؛ تا ما در تدارک خداحافظی از این و آن بودیم که «پیاده از نجف عازم کربلاییم» شما خودت را رساندی به قافلهء بیبی و ملازمش شدی. و حاشا به کَرَم دختر علی اگر به کاروانش راه نداشتی! آخر شما هم سهسالهات را گذاشتی تا رسیدی به عمهء سادات. لابد شرمندهء بیبی بودی که سهسالهاش را، امانت عزیز برادرش را، همان گوشهء خرابهء شام به امانت گذاشت و راهی کربلا شد...
طوبی لک عباس حریم بیبی، فقط یادت نرود ما چشم به راهیم، خبری، نشانهای، دعایی. دوستان شهیدت که رفتهاند و چنان محو جمال ارباباند که نه خبری، نه یادی، نه دعایی... سلام ما را برسان به دوستانت: شهید عرفه، شهید تاسوعا، به سیدحکیم، به ابوحامد. ازطرف ما بگو: ابوعلی، فرمانده، دلاور، آقای مدیر! رسیدی به قرارت به سیدابراهیم در اربعین؟ پس قولها که داده بودی چه میشود؟ این همه موکب به نامت برپا کردهاند. به یکیشان سر نمیزنی؟
.
.
#ابوعلی
کاش ما را فراموش نسازند...کاااش
؛انگار قرار گذاشته بودند تا اربعین به همدیگر ملحق شوند؛ به آن زبانی گفته بودند و قرار گذاشته بودند که «غیر ندانست». برای اینکه غیر نباشی؛ باید راه شهادت را موقع حیات طی کرده باشی؛ دختر سهساله داشته باشی و هوای حرم سهسالهء ارباب، هواییات کند، بیقرارت کند؛ آن وقت است که خودِ بیبی نشان «عباسک یا زینب» را روی سر و بازویت میبندد. وقتی بیقرار اهل حرم باشی، وقتی نشان «عباس»ی داشتی باشی، آن وقت چه فرقی میکند دستت آخرین مدل اسلحهء تکتیراندازی باشد یا دوربین یا قلم... مهم ضربان قلبات است که با صدای نقارههای حرم نازدانهء ارباب میزند. مهم هوای چشمهایت است که از غم اسارت بیبی بارانی شود؛ مهم قدمهایت است که در کدام صراط قدم گذاشته است؛ صراط حسین یا...
راستی چه خوب بیلیاقتی ما را به رخ حقیرمان کشیدی خبرنگارِ خبرهای حریم زینبی؛ تا ما در تدارک خداحافظی از این و آن بودیم که «پیاده از نجف عازم کربلاییم» شما خودت را رساندی به قافلهء بیبی و ملازمش شدی. و حاشا به کَرَم دختر علی اگر به کاروانش راه نداشتی! آخر شما هم سهسالهات را گذاشتی تا رسیدی به عمهء سادات. لابد شرمندهء بیبی بودی که سهسالهاش را، امانت عزیز برادرش را، همان گوشهء خرابهء شام به امانت گذاشت و راهی کربلا شد...
طوبی لک عباس حریم بیبی، فقط یادت نرود ما چشم به راهیم، خبری، نشانهای، دعایی. دوستان شهیدت که رفتهاند و چنان محو جمال ارباباند که نه خبری، نه یادی، نه دعایی... سلام ما را برسان به دوستانت: شهید عرفه، شهید تاسوعا، به سیدحکیم، به ابوحامد. ازطرف ما بگو: ابوعلی، فرمانده، دلاور، آقای مدیر! رسیدی به قرارت به سیدابراهیم در اربعین؟ پس قولها که داده بودی چه میشود؟ این همه موکب به نامت برپا کردهاند. به یکیشان سر نمیزنی؟
.
.
#ابوعلی
کاش ما را فراموش نسازند...کاااش
۵۵۹
۰۶ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.