صرفه جویی به سبک فرانسوی
صرفه جویی به سبک فرانسوی
در جمعی از دوستان ایرانی بحث سبک های رفتاری فرانسوی ها شد و هرکس به ذکر تجربه شخصی خودش پرداخت. تجربه های جالب و قابل تاملی مطرح شد که به نظرم رسید مکتوبش کنم:
ـ چند روز پیش در کلاسی در دانشگاه نشسته بودیم و در حال صحبت بودیم که یکی از اساتید آمد و چراغ کلاس را خاموش کرد. ما که با تعجب نگاهش کردیم، گفت: فقط صحبت می کنید. نیازی به این چراغ که ندارید...
ـ همیشه در کلاس دانشگاه وقتی هوا سمت غروب می رود یا هوا ابری است فقط منم که چراغ کلاس را روشن می کنم. اصلا تحمل کم نوری را ندارم. اما اگر این کار را نکنم هیچ وقت استاد یا بچه های کلاس چراغ را روشن نمی کنند. وقتی هم که روشن می کنم، پایان کلاس استاد تاکید می کند که بعد از خروج حتما چراغ را خاموش کنید.
ـ همکار من سر کار خیلی اهل صرفه جویی است. حتی در خصوص یک برگه چرکنویس. حتی دور تا دور برگه را هم می نویسد. می گوید من از همه جاهای خالی برگه استفاده می کنم.
ـ دوست من با یک مداد سر کلاس تمرین ها را حل می کرد که حتی کامل در دستش قرار نمی گرفت. انقدر که تراشیده بود و کوچک شده بود. اما حاضر نبود مداد نو بخرد و می گفت: هنوز می شود از این استفاده کرد.
ـ در کل آزمایشگاهی که من در آن دوره دکتری را می گذرانم فقط اتاق ما کولر داشت. یک روز که ما خیلی گرممان شده بود کولر را روشن کردیم. مشغول کار بودیم که ناگهان مدیر گروه آمد و کولر را خاموش کرد و معترضانه گفت که چرا کولر را روشن کرده ایم؟؟ چون از نظر او هنوز می شد گرما را تحمل کرد و کولر برق زیادی مصرف می کند.
ـ چون در فرانسه فقط یکی دو ماه در تابستان هوا گرم می شود، خانه ها اصلا دریچه کولر ندارند. واقعا تحمل بعضی روزها خیلی سخت می شود. برخی پنکه خریده ایم... اما خودشان می گویند برق زیادی مصرف می کند و این ایام را باید تحمل کرد.
ـ روزهای زمستان اینجا واقعا تجربه های خاصی داشتیم. سیستم گرمایشی در هر ساختمانی مرکزی است و به دست مدیر ساختمان. هر سال زمان مشخصی از سال سیستم گرمایش روشن می شود تازه نه انقدر پر حرارت که ما در ایران تجربه داریم. انقدری روشن می کنند که فضا را گرمای نسبی بگیرد. در هر حال ما در خانه لباس گرم و جوراب و ... هم باید استفاده کنیم.
ـ من در دانشگاه گاهی از شدت سرما خود را به شوفاژ دانشگاه می چسباندم که دقایقی گرمم شود. انقدر که دانشگاه سرد بود. تمام وقت در کلاس با کاپشن و گاهی حتی دستکش هایم را هم در نمی آوردم.
#باز_آی
در جمعی از دوستان ایرانی بحث سبک های رفتاری فرانسوی ها شد و هرکس به ذکر تجربه شخصی خودش پرداخت. تجربه های جالب و قابل تاملی مطرح شد که به نظرم رسید مکتوبش کنم:
ـ چند روز پیش در کلاسی در دانشگاه نشسته بودیم و در حال صحبت بودیم که یکی از اساتید آمد و چراغ کلاس را خاموش کرد. ما که با تعجب نگاهش کردیم، گفت: فقط صحبت می کنید. نیازی به این چراغ که ندارید...
ـ همیشه در کلاس دانشگاه وقتی هوا سمت غروب می رود یا هوا ابری است فقط منم که چراغ کلاس را روشن می کنم. اصلا تحمل کم نوری را ندارم. اما اگر این کار را نکنم هیچ وقت استاد یا بچه های کلاس چراغ را روشن نمی کنند. وقتی هم که روشن می کنم، پایان کلاس استاد تاکید می کند که بعد از خروج حتما چراغ را خاموش کنید.
ـ همکار من سر کار خیلی اهل صرفه جویی است. حتی در خصوص یک برگه چرکنویس. حتی دور تا دور برگه را هم می نویسد. می گوید من از همه جاهای خالی برگه استفاده می کنم.
ـ دوست من با یک مداد سر کلاس تمرین ها را حل می کرد که حتی کامل در دستش قرار نمی گرفت. انقدر که تراشیده بود و کوچک شده بود. اما حاضر نبود مداد نو بخرد و می گفت: هنوز می شود از این استفاده کرد.
ـ در کل آزمایشگاهی که من در آن دوره دکتری را می گذرانم فقط اتاق ما کولر داشت. یک روز که ما خیلی گرممان شده بود کولر را روشن کردیم. مشغول کار بودیم که ناگهان مدیر گروه آمد و کولر را خاموش کرد و معترضانه گفت که چرا کولر را روشن کرده ایم؟؟ چون از نظر او هنوز می شد گرما را تحمل کرد و کولر برق زیادی مصرف می کند.
ـ چون در فرانسه فقط یکی دو ماه در تابستان هوا گرم می شود، خانه ها اصلا دریچه کولر ندارند. واقعا تحمل بعضی روزها خیلی سخت می شود. برخی پنکه خریده ایم... اما خودشان می گویند برق زیادی مصرف می کند و این ایام را باید تحمل کرد.
ـ روزهای زمستان اینجا واقعا تجربه های خاصی داشتیم. سیستم گرمایشی در هر ساختمانی مرکزی است و به دست مدیر ساختمان. هر سال زمان مشخصی از سال سیستم گرمایش روشن می شود تازه نه انقدر پر حرارت که ما در ایران تجربه داریم. انقدری روشن می کنند که فضا را گرمای نسبی بگیرد. در هر حال ما در خانه لباس گرم و جوراب و ... هم باید استفاده کنیم.
ـ من در دانشگاه گاهی از شدت سرما خود را به شوفاژ دانشگاه می چسباندم که دقایقی گرمم شود. انقدر که دانشگاه سرد بود. تمام وقت در کلاس با کاپشن و گاهی حتی دستکش هایم را هم در نمی آوردم.
#باز_آی
۴.۷k
۲۲ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.