سناریو
سناریو
کاراکتر : چویا _ دازای _ آتسوشی _ آکوتاگاوا _ فئودور
موضوع : چرا عاشقت شدن
................
چویا :
تو عضو جدید مافیا بودی . افراد رو نمیشناختی . دازای اومد سمتت
_ عااااح بانوی زیبا آیا با من خودکشی میکنید ؟
همون لحظه یه مشت محکم زدی تو صورتش .
هم از اینکه دازای رو زدی خوشش اومد هم خوشتیپ و خوش استایل بودی و وقتی فهمید مثل خودش عاشق شرابی عاشقت شد
..............
دازای :
به نظرش تو خاص بودی . با بقیه دخترا فرق میکردی . فکر میکنه تو خیلی درکش میکنی و موهات رو خیلی دوست داره.
.............
آتسوشی :
اولین بار تو رو تو یه پارک دید که داشتی به یه حیوونی که زخمی بود کمک میکردی . از نظر اون تو آدم مهربون و معصومی هستی
..............
آکوتاگاوا :
از نظرش تو خیلی زنانه رفتار میکنی و عاقل هستی . از اینکه زیاد بهش نمیچسبی و غر غر نمیکنی خوشش میاد و به نظرش آرومی و این اخلاقت رو دوست داره .
..............
فئودور :
قبلا باهم شرط بسته بودین و تو بردی . به نظرش تو باهوشی و مثل خودش مرموزی و از همین اخلاقت خوشش میاد
کاراکتر : چویا _ دازای _ آتسوشی _ آکوتاگاوا _ فئودور
موضوع : چرا عاشقت شدن
................
چویا :
تو عضو جدید مافیا بودی . افراد رو نمیشناختی . دازای اومد سمتت
_ عااااح بانوی زیبا آیا با من خودکشی میکنید ؟
همون لحظه یه مشت محکم زدی تو صورتش .
هم از اینکه دازای رو زدی خوشش اومد هم خوشتیپ و خوش استایل بودی و وقتی فهمید مثل خودش عاشق شرابی عاشقت شد
..............
دازای :
به نظرش تو خاص بودی . با بقیه دخترا فرق میکردی . فکر میکنه تو خیلی درکش میکنی و موهات رو خیلی دوست داره.
.............
آتسوشی :
اولین بار تو رو تو یه پارک دید که داشتی به یه حیوونی که زخمی بود کمک میکردی . از نظر اون تو آدم مهربون و معصومی هستی
..............
آکوتاگاوا :
از نظرش تو خیلی زنانه رفتار میکنی و عاقل هستی . از اینکه زیاد بهش نمیچسبی و غر غر نمیکنی خوشش میاد و به نظرش آرومی و این اخلاقت رو دوست داره .
..............
فئودور :
قبلا باهم شرط بسته بودین و تو بردی . به نظرش تو باهوشی و مثل خودش مرموزی و از همین اخلاقت خوشش میاد
۶.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.