پارت یک
پارت یک
ا.ت ویو
مثل همیشه سر ساعت ۶ بیدار شدم
برم عادی شده بود که این ساعت بیدار شم
لباس فرممو پوشیدم و لباس های قبلی مو گزاشتم
به کمد قدیمی و خراب نگاه کرد که فقط ۵ دست لباس داشتم
ویه کفش این تمام لباسهای من بود
که با پول خودم خریدم
آماده شدم و از اتاقم یا بهتره بگم انباری قدیمی خونه
اومدم بیرون همزمان با من
جسیکا از اتاق پرنسسیش اومد بیرون
سرمو انداختم زیر و از خونه زدم بیرون
انگار که تمام مدت توهین هاشو نشنیدم
توی راه بودم که ماشینی مدل بالا کنارم ایستاد
راننده شیشه رو داد پایین
پسری جذاب با عینک آفتابی روی چشمش
خیلی زیبا بود اما یهو این استرس به دلم افتاد که نکنه کار اشتباهی کرد !
که یهو .....
ا.ت ویو
مثل همیشه سر ساعت ۶ بیدار شدم
برم عادی شده بود که این ساعت بیدار شم
لباس فرممو پوشیدم و لباس های قبلی مو گزاشتم
به کمد قدیمی و خراب نگاه کرد که فقط ۵ دست لباس داشتم
ویه کفش این تمام لباسهای من بود
که با پول خودم خریدم
آماده شدم و از اتاقم یا بهتره بگم انباری قدیمی خونه
اومدم بیرون همزمان با من
جسیکا از اتاق پرنسسیش اومد بیرون
سرمو انداختم زیر و از خونه زدم بیرون
انگار که تمام مدت توهین هاشو نشنیدم
توی راه بودم که ماشینی مدل بالا کنارم ایستاد
راننده شیشه رو داد پایین
پسری جذاب با عینک آفتابی روی چشمش
خیلی زیبا بود اما یهو این استرس به دلم افتاد که نکنه کار اشتباهی کرد !
که یهو .....
- ۲.۱k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط