Part31
#Part31
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پارمیس_ سام کجایی؟ با توام میای یا نه؟
اخمام رو کردم تو هم، انگار دیدن شیرین بهم روحیه و انرژی و اعتماد به نفس داده بود
_ نه تا وقتی که ندونم چه کاری باهام داره!
پارمیس از جواب قاطعم تعجب کرد، خوب اون منو یه آدم ترسو میدید
لعنتی دقیقاً اومد میز بغل ما نشست
صورتش دقیقاً روبروی من بود، میخواستم زمان وایسا و تا ابد من تو همون حالت نگاهش کنم... باز دوباره اون مانتو باز مزخرفی که خیلی بهش میومد رو پوشیده بود یه لحظه سرش رو چرخوند وقتی نگاهش بهم افتاد لبخند رو لبش ماسید ولی اخم هم نکرد، خودش رو جمع و جور کرد و نگاه جادویی ش رو ازم گرفت
پارمیس_ سام میشه عین این پسرای هیز به دختره چشم ندوزی قورتش دادی بابا دارم یه ساعته باتو حرف میزنم
کاش همین الان قورتش میدادم تا نگاه اون پسره عوضی که اونطرف تر نشسته بود رو از روش بردارم
الان اگه میرفتم گردن اون پسره رو میشکستم چی میشد؟
حواسم نبود که کی سفارشات ما رو اوردند
پارمیس با حرص بهم توپید
_ سام میخوای برم شمارتو بهش بدم، آخه یه نگاهم به خودت بندازی بد نمیشه، این دختره یه لعبته میاد توی چلغوزه نگاه میکنه؟ به من توجه کن دارم در مورد یه چیز جدی باهات حرف میزنم
نگاهم رو از شیرین گرفتم و کاپوچینوم رو یکم چشیدم و به پارمیس نگاه کردم، آره فعلاً بهم نگاه نمیکنه اما یه روزی همه ی زندگیش میشم
باید خودمو جمع جور میکردم، فعلاً باید به پارمیس توجه میکردم تا هدفش رو بدونم
پارمیس_ خوب میای باهام؟
+فکر کنم جوابت رو دادم
با قاطعیت و محکم زل زد به چشمام
_ اگه یه فرصت استثنایی باشه تو زندگیت چی ها؟
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پارمیس_ سام کجایی؟ با توام میای یا نه؟
اخمام رو کردم تو هم، انگار دیدن شیرین بهم روحیه و انرژی و اعتماد به نفس داده بود
_ نه تا وقتی که ندونم چه کاری باهام داره!
پارمیس از جواب قاطعم تعجب کرد، خوب اون منو یه آدم ترسو میدید
لعنتی دقیقاً اومد میز بغل ما نشست
صورتش دقیقاً روبروی من بود، میخواستم زمان وایسا و تا ابد من تو همون حالت نگاهش کنم... باز دوباره اون مانتو باز مزخرفی که خیلی بهش میومد رو پوشیده بود یه لحظه سرش رو چرخوند وقتی نگاهش بهم افتاد لبخند رو لبش ماسید ولی اخم هم نکرد، خودش رو جمع و جور کرد و نگاه جادویی ش رو ازم گرفت
پارمیس_ سام میشه عین این پسرای هیز به دختره چشم ندوزی قورتش دادی بابا دارم یه ساعته باتو حرف میزنم
کاش همین الان قورتش میدادم تا نگاه اون پسره عوضی که اونطرف تر نشسته بود رو از روش بردارم
الان اگه میرفتم گردن اون پسره رو میشکستم چی میشد؟
حواسم نبود که کی سفارشات ما رو اوردند
پارمیس با حرص بهم توپید
_ سام میخوای برم شمارتو بهش بدم، آخه یه نگاهم به خودت بندازی بد نمیشه، این دختره یه لعبته میاد توی چلغوزه نگاه میکنه؟ به من توجه کن دارم در مورد یه چیز جدی باهات حرف میزنم
نگاهم رو از شیرین گرفتم و کاپوچینوم رو یکم چشیدم و به پارمیس نگاه کردم، آره فعلاً بهم نگاه نمیکنه اما یه روزی همه ی زندگیش میشم
باید خودمو جمع جور میکردم، فعلاً باید به پارمیس توجه میکردم تا هدفش رو بدونم
پارمیس_ خوب میای باهام؟
+فکر کنم جوابت رو دادم
با قاطعیت و محکم زل زد به چشمام
_ اگه یه فرصت استثنایی باشه تو زندگیت چی ها؟
۹.۸k
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.