مرد

مَرد...
اونایی بودن که واسه خاطر حفظ ناموس مردم رفتن جنگ...
نه اونایی که سر ناموس مردم در جنگند...
کسانی که از تمام هست و نیستشون گذشتن...
یه عده زیر زنجیر تانک با بدن های له شده...
یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیک هم نمی زدند... تا عملیات لو نره
و سایر همرزمانشون شهید نشن... و فقط بوی گوشت کباب شده بود که...
یکی از یادگاران اون روزها می گفت با چشم خودش دیده که یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات کنند... میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش....................
یادمون نره کی بودیم...
یادمون نره کی هستیم...
یادمون نره چرا هستیم...
و در آخر یادمون نره خیلی خون ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم....... الانم خیلی ها دارند به سختی نفس می کشند تا من و تو راحت نفس بکشیم..........
دیدگاه ها (۶)

چــادرت را محکـم بگیـر،تاریـخ تکـرار می شـود.شایـد بیایـد رو...

با صدای جیغ زن از خواب پرید._<نور! یک نور عجیب در اتاق است!!...

من یک دختر چادریم …شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکارقرآن و نهج ا...

چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...که در آن روز به ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط