امشب کنار قلب من با من غریبی می کنی

امشب کنار قلب من، با من غریبی می کنی
من با تو صادق بوده ام ،عاشق فریبی می کنی؟
در زلف تو افتاده ام ،این سوختن دل را بس است
با من مدارا کن کمی ،این عشق یک دلواپس است
ای عشق عالمتاب ،تو، شیرین بی فرهاد، تو
مجنون بی لیلا منم، این باغ کن آباد ،تو
دل را گرفتی از برم، بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن، یا تا ابد با من بمان
درد و عذابم می دهی، روحم تنم
قربا تو
چون کودکی چسبیده ام، هر گوشه از دامان تو

دستم بگیر و لحظه ای ،بی تاب کن آغوش را
با بوسه ای بی انتها ،روشن کن این خاموش را
من آسمان را دیده ام دریا زمین را دشت کوه
هرگز ندیدم گوهر ی با این درخشش این شکوه

دل را گرفتی از برم بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن یا تا ابد با من بمان
دیدگاه ها (۴)

درد دیوانگی ما دو برابر شده استشاعری عاشق یک شاعر دیگر شده ا...

حق ندارم به کسی از تو شکایت بکنمداستانی که دروغ است روایت بک...

چه شب زیبایی ست وقتی خیال تو باشد و دیگر هیچ چه زیباست وقتی ...

،باید بلد باشی عاشقی کنی بلد باشی دل ببندی و تا اخر بمانی . ...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بع...

ای دل غمگین به هجر یار عادت می کنیبیخود از غم دم مزن با هر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط