امشب کنار قلب من با من غریبی می کنی
امشب کنار قلب من، با من غریبی می کنی
من با تو صادق بوده ام ،عاشق فریبی می کنی؟
در زلف تو افتاده ام ،این سوختن دل را بس است
با من مدارا کن کمی ،این عشق یک دلواپس است
ای عشق عالمتاب ،تو، شیرین بی فرهاد، تو
مجنون بی لیلا منم، این باغ کن آباد ،تو
دل را گرفتی از برم، بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن، یا تا ابد با من بمان
درد و عذابم می دهی، روحم تنم
قربا تو
چون کودکی چسبیده ام، هر گوشه از دامان تو
دستم بگیر و لحظه ای ،بی تاب کن آغوش را
با بوسه ای بی انتها ،روشن کن این خاموش را
من آسمان را دیده ام دریا زمین را دشت کوه
هرگز ندیدم گوهر ی با این درخشش این شکوه
دل را گرفتی از برم بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن یا تا ابد با من بمان
من با تو صادق بوده ام ،عاشق فریبی می کنی؟
در زلف تو افتاده ام ،این سوختن دل را بس است
با من مدارا کن کمی ،این عشق یک دلواپس است
ای عشق عالمتاب ،تو، شیرین بی فرهاد، تو
مجنون بی لیلا منم، این باغ کن آباد ،تو
دل را گرفتی از برم، بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن، یا تا ابد با من بمان
درد و عذابم می دهی، روحم تنم
قربا تو
چون کودکی چسبیده ام، هر گوشه از دامان تو
دستم بگیر و لحظه ای ،بی تاب کن آغوش را
با بوسه ای بی انتها ،روشن کن این خاموش را
من آسمان را دیده ام دریا زمین را دشت کوه
هرگز ندیدم گوهر ی با این درخشش این شکوه
دل را گرفتی از برم بردی کجا ای مهربان
یا ریشه ام آتش بزن یا تا ابد با من بمان
- ۷۴۱
- ۰۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط