قول داده بودی
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم
و آدم برفی رویاییمان را بسازیم
امروز برف آمد
من حتی منتظرت هم نبودم
آخر چطور انتظار کسی
که نیست را بکشم؟
هویج را در سوپ ریختم
دکمهها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
سردی روز قرار را حس کردم
و در حسرت دستان گرمت سوختم...
با اولین برف به خیابان برویم
و آدم برفی رویاییمان را بسازیم
امروز برف آمد
من حتی منتظرت هم نبودم
آخر چطور انتظار کسی
که نیست را بکشم؟
هویج را در سوپ ریختم
دکمهها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
سردی روز قرار را حس کردم
و در حسرت دستان گرمت سوختم...
۱۰۵
۰۲ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.