باور نکن پای رقیبی در میان باشد

باور نکن پای رقیبی در میان باشد
من می‌روم تا عشق، سهم دیگران باشد

سر می‌گذارم روی زانویم نمی‌خواهم
برشانه‌هایت دیگر این بار گران باشد

تنها رهایم کن نگهبانی نمی‌خواهم
بهتر که این گنجینه دست یاغیان باشد

در شعرهایم دیگر از شیراز می‌گویم
حتی اگر عمری دلم در اصفهان باشد

چون زنده‌رود آن قدر مغرورم که می‌میرم
تا نام من بی نامِ دریا، جاودان باشد

این عشق را می‌خواستم روزی به هر قیمت
حالا نمی‌خواهم اگر هم رایگان باشد
دیدگاه ها (۲)

التماست می کنم شـاید بمانی جان مناز چه آخــر می روی ازقلب بی...

تمام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست دو چشم منتظرم تا همیشه خا...

چشم تو حال دلم را بد خرابش کرده باز !قلب سرد سنگی ام را ساده...

اگر این پَنجره در سینه یِ دیـوار نبود و کنـارَم، قَـلم و کاغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط