التماست می کنم شاید بمانی جان من

التماست می کنم شـاید بمانی جان من
از چه آخــر می روی ازقلب بی سامان من

روح من در جســم تو دارد هــــوای زندگی
پس چرا دنیـای من را کرده ای زندان من

بی وفا اینگــونه با من عاشق آزاری نکن
رحمی آخــرکن به قلب زار و سرگردان من

در میان هـــاون احســاس تو له گشته ام
ای دریغا،عشق زیبایت شده سندان من

ای زلیخـــا چاه تنهـــایی برایـــم کم نبود
رهسپارم کـــرده ای از طلعت کنعان من

شهریارت گشتم و دیوانی از غم گفته ام
ای ثــــریا شهر تبریزت شـــده ایران من
دیدگاه ها (۲)

تمام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست دو چشم منتظرم تا همیشه خا...

هرکسی آمد به دنبال تو ، دنبالش نکنهر که پر زد در هوایت بی پر...

باور نکن پای رقیبی در میان باشدمن می‌روم تا عشق، سهم دیگران ...

چشم تو حال دلم را بد خرابش کرده باز !قلب سرد سنگی ام را ساده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط