زندگی پر معنا

#زندگی پر معنا
پارت 39
ات+
کوک_
+پس من میرم اماده شم.
_منتظرم.
+رفتم داخل اتاق رفتم سراغ کمدم یه لباس انتخاب کردم(عکس میزارم) جواهر انداختم موهامم مدل دادم بازش گذاشتم یه میکاپ ملایم کردم رفتم پایین.
_پایین منتظر ات بودم سرم داخل گوشی بود که با صدای ات به خودم اومدم.
+من اماده ام.
_ات.
+جونم.
_میدونی چیه تو نباید (از کمرش گرفت و چسبوند به خودش) ازم جدا شی.
+کوک داری چیکار میکنی.
_میخوام ببوسمت مشکلیه.
+........
بوسید.
+باید بریم این کارارو ول کن.
_(اخم)
+امشب جبران میکنم.(خنده)
_یه وقت سخت نگذره.
ات دست کوک رو کشید و رفتن سوار ماشین شدن.
ویو به شهر بازی.
+خب کودومو بازی کنیم.
_کوک بریم اون یکی.(اشاره کرد)
بازی کردن خوش گذروندن و کوک دیگه خسته شده بود.
_ات بیا بریم خستمه.
+ات ولی هنوز بازی داریم.
_نه من خسته شدم.
+نه تخخ باید بازی کنیم.
_ات رو بغل کرد و به زور بردش.
ویو داخل ماشین.
+اما کوک من هنوز انرژی دارم.
_انرژیت رو بزار برا امشب.
+ها؟نکنه فک کردی راست میگم.
_چه راس باشه چه دروغ باید امشب همراهی کنی.
+ولی کوک.

_اگه حرفه دیگه ای بگی شوک وارد میشه بهت.
ویو به خونه.
_ات میشه برام اب بیاری.
+باشه عشقم.
برای کوک یه لیوان اوردم اما فهمیدم کوک اب نمیخواسته ابو گرفت اما همراه با اب ات رو نشوند روی پاهاش.
+داری چیکار میکنی؟
_هیسسسس.
شروع کرد به بوسیدن ات بعد چند مین ات هم همراهیش کرد. کوک رفت سراغ پیرهن ات پیرهنش رو در اورد و بعد تیشرت خودشو.............
دیدگاه ها (۰)

زندگی پر معنا پارت اخر 40کوک با یه حرکت پیرهنو از تنش جدا کر...

شروع رمان #خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻خلاصه: ات، یوری، یونا 3 تا دوست...

سلام خوشگلا اومدم با فیک جدید حمایت کنید لطفا.. نام فیک: مدر...

عشق دختر باز من

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط