خیلی وقت بود چکش میکردم

خیلی وقت بود چکش میکردم
استوری هاش، پست‌هاش، رفت‌و آمدش،نگاه کردنش، حتی حرف زدنش؛
همشو زیر نظر داشتم
هر شب میومد خونمون شب نشینی،پیش داداشم
چندنفر دیگه هم میومدن ولی با اونا کاری‌نداشتم
قبلا هم‌ میومد ولی من اون‌موقع حسی بهش نداشتم یعنی بچه بودم!
هر بار که میومد حسم نسبت بهش بیشتر می‌شد
حدود ۲ سال همینطوری رفت‌و آمد می‌کرد
هر روز تصمیم میگرفتم که بهش بگم دوست دارم ولی باز برمیگشتم به خودم میگفتم  دختر مگه دیونه‌ای؟!  اون دوسِت نداره!
یه روز زدم به سیم آخر و رفتم بهش پیام دادم
سلام و احوالپرسی کردم خودمو معرفی کردم
بهم گفت کاری داشتی؟!
گفتم راستش میخواستم یه چیزی بهت بگم
دستام‌ یخ زده بود!
میلرزیدن!
گفت بگو
گفتم راستش من دوست دارم؛خیلی وقته!
کمی شوکه شد
ولی بعدش خندید و گفت: اما من تورو مثل خواهرم دوست دارم
دست و پام شل شده بود،نمیدونستم چی بگم
فقط یه معذرت خواهی کردم و گفتم ببخشید مزاحم شدم
گفت اگه بخوای میتونی بعنوان‌ خواهرم بهم‌پیام بدی...
کمی فکر کردم و گفتم باشه ممنون!
یه احوالپرسی ساده بهتر از اینکه که یه عمر ازش بی خبر باشی...
خلاصه الان اون داداش منه
و منم خواهر اون!!!😅❤️‍🩹

#عشق_اشتباه
#عکس
دیدگاه ها (۷)

بی تو دیگر نه جهان مَنظرِ زیبایی هستنه دگر هیچ مرا میلِ تماش...

- این همھ ࢪنج کشیدیم و نمےدانستیم،کہ بلاهاے وصال تو کم از هج...

نمک رو زخم مو مزن(: #فرزاد_فروخ#لحجه_آبادانی

سر‌ کلاس دانشگاه منو کرد عشق تو کورم(: #صبا_اکبری#عشق

رمان بغلی من پارت ۶۲ارسلان: رفتم به یکی از کافه های نزدیک شر...

هندوانه چشمک زن

‌فلیکس ویو: داشتم راه میرفتم که یک دختره رو دیدم که خیلی شبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط