وقتی بعد مدت ها روز تولدش دوباره مال هم میشین پارت 3
بعد حرف نامجون اوپا خیلی انرژی گرفتم
کادوی کوکی رو براش بردم و یک ذره خم شدم و کادومو بهش دادم
بغض داشتم و استرس و احساس میکردم که دارم پنیک میکنم
کوک داشت جعبه ی کادوش رو باز میکرد
من انگار که هنگ کرده باشم فقط زل زده بودم و فک کنم پنیک کرده بودم
که یونگی اوپا گفت
÷ات میخواد یچیزی به آرمیا و کوک بگه
ات:+/کوک:-
+راستش، ما یعنی من و جونگکوک با هم توی را.بط.ه بودیم و احتمالا همتون خبر داشتین
اما چند ماه پیش از هم جدا شدیم
من به این نتیجه رسیدم که نمیتونم بدون جونگکوک ادامه بدم
حتی چندبار سعی کردم خود.کشی کنم
حرفم اینه که جونگکوکی بیا دوباره با هم باشیم
من بهت حق میدم که قبول نکن...
نزاشت حرفمو کامل بزنم و اومد جلو و شروع کرد به ک.یس رفتن باهام و منم که از خدام بود و باهاش همکار میکردم
★ویو کوک★
وقتی اون حرفارو گفت نمیدونستم باید چیکار کنم
حرفاش صادقانه بود و این منو خیلی خوشحال میکرد
سر از پا نمیشناختم
نمیدونستم باید چی بگم
اصن آمادگیشو نداشتم
بنظرم اون لحظه بهترین کار این بود که برم و بب.وس.مش پس همینکارو کردم
جوری دلم برای ل.باش تنگ شده بود که رفتن به سمتش دست خودم نبود انگار پاهام خودشون به سمت ات میرفتن
ل.بامو گذاشتم رو ل.باش و شروع کردم م.ک زدن
جوری تشنه ی لباش بودم که انگار چند ساله یه آدم غذا نخورده باشه
بعد چند مین هردومون نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم
محکم بغلش کردم
میکروفونم رو آوردم جلوی دهنم
-اتم بانیم زندگیم من بیشتر دلم برات تنگ شده بود
مرسی که هستی
من بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی عاشقتم
ایندفعه قول میدم هیچ خطایی ازم سر نزنه
آرمی امیدوارم ات رو بعنوان عشق زندگیم بپذیرین*این جمله رو با صدای بلند و شوق گفت*
آرمی ها برامون دست زدند
از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم
بقیه اعضا اومدن و همه همو بغل کردیم
دل تو دلم نبود که دوباره با ات یه شب رمانتیک داشته باشیم
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
کادوی کوکی رو براش بردم و یک ذره خم شدم و کادومو بهش دادم
بغض داشتم و استرس و احساس میکردم که دارم پنیک میکنم
کوک داشت جعبه ی کادوش رو باز میکرد
من انگار که هنگ کرده باشم فقط زل زده بودم و فک کنم پنیک کرده بودم
که یونگی اوپا گفت
÷ات میخواد یچیزی به آرمیا و کوک بگه
ات:+/کوک:-
+راستش، ما یعنی من و جونگکوک با هم توی را.بط.ه بودیم و احتمالا همتون خبر داشتین
اما چند ماه پیش از هم جدا شدیم
من به این نتیجه رسیدم که نمیتونم بدون جونگکوک ادامه بدم
حتی چندبار سعی کردم خود.کشی کنم
حرفم اینه که جونگکوکی بیا دوباره با هم باشیم
من بهت حق میدم که قبول نکن...
نزاشت حرفمو کامل بزنم و اومد جلو و شروع کرد به ک.یس رفتن باهام و منم که از خدام بود و باهاش همکار میکردم
★ویو کوک★
وقتی اون حرفارو گفت نمیدونستم باید چیکار کنم
حرفاش صادقانه بود و این منو خیلی خوشحال میکرد
سر از پا نمیشناختم
نمیدونستم باید چی بگم
اصن آمادگیشو نداشتم
بنظرم اون لحظه بهترین کار این بود که برم و بب.وس.مش پس همینکارو کردم
جوری دلم برای ل.باش تنگ شده بود که رفتن به سمتش دست خودم نبود انگار پاهام خودشون به سمت ات میرفتن
ل.بامو گذاشتم رو ل.باش و شروع کردم م.ک زدن
جوری تشنه ی لباش بودم که انگار چند ساله یه آدم غذا نخورده باشه
بعد چند مین هردومون نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم
محکم بغلش کردم
میکروفونم رو آوردم جلوی دهنم
-اتم بانیم زندگیم من بیشتر دلم برات تنگ شده بود
مرسی که هستی
من بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی عاشقتم
ایندفعه قول میدم هیچ خطایی ازم سر نزنه
آرمی امیدوارم ات رو بعنوان عشق زندگیم بپذیرین*این جمله رو با صدای بلند و شوق گفت*
آرمی ها برامون دست زدند
از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم
بقیه اعضا اومدن و همه همو بغل کردیم
دل تو دلم نبود که دوباره با ات یه شب رمانتیک داشته باشیم
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
۸.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.