رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبُر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
#حافظ
دیدگاه ها (۱)

زیباترین سروده، به موجِ ترانه امرنگین‌کمان ترین نفسِ عاشقانه...

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشتمیشه با تو پر کشید توی راه سرنو...

خدایایه وقتایی از خواستن خواسته هام میترسم!شاید خیر من در او...

اگر می‌خواهیاحساسِ مرا بدانیبه سایه‌ات نگاه کن؛نزدیک توأمولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط