دل نوشته

دل نوشته (۱۱)

من در غم تو؛ تو در هوای دگری!
دلتنگِ تو من، تو دلگشایِ دگری!

در مذهب عاشقان روا کی باشد؟
من دست تو بوسم و تو پای دگری...!

🌷🌷🌷

با لب سُرخٓت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه، مسجد ساختی

روی ماه خویش را در برکه می‌دیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم!
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی!

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی!

ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید، ولی هرگز مرا نشناختی!

#جذاب #عاشقانه #عکس_نوشته #عکس #هنر
دیدگاه ها (۵)

دل نوشته (۱۲)به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بودز آن همه نال...

دل نوشته (۱۳)بانوی ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ...نیستی ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻰﭼﻪ ﺷﻮﺭﻯ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﺩ...

دل نوشته (۱۰)شد کوچه به کوچه جستجو عاشق اوشد با شب و گریه ر...

دل نوشته (۹)خوش آن دلیکه به عالم الهه ای دارد ...!🌷🌷🌷باید ک...

.ما براے باتو بودن، عمر خودرا باختیمبد نبود اے دوست، ...

عشق یعنی با تو خواندن از جنون عشق یعنی سوختنها از درون عشق ی...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط