دیشب خواستم بابت هرگناهی که کردم شمعی روشن کنم سوختنش راب
دیشب خواستم بابت هرگناهی که کردم شمعی روشن کنم سوختنش راببینم وجهنم را يادآور شوم اماگناهانم آنقدر زیاد بودندکه ترسیدم ترسیدم دنیا را به آتش بکشم ! خدایا ... !!! بابت هر شبی که بی شکر سر بربالین گذاشتم ! بابت هرصبحی که بی سلام به توآغاز کردم ! بابت لحظات شادی که به یادت نبودم ! بابت هر دلی که شکستم ! بابت هرگره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم ! بابت هرگره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم ! ببخش...
- ۱.۱k
- ۱۳ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط