دیشب خواستم بابت هرگناهی که کردم شمعی روشن کنم سوختنش راب

دیشب خواستم بابت هرگناهی که کردم شمعی روشن کنم سوختنش راببینم وجهنم را يادآور شوم اماگناهانم آنقدر زیاد بودندکه ترسیدم ترسیدم دنیا را به آتش بکشم ! خدایا ... !!! بابت هر شبی که بی شکر سر بربالین گذاشتم ! بابت هرصبحی که بی سلام به توآغاز کردم ! بابت لحظات شادی که به یادت نبودم ! بابت هر دلی که شکستم ! بابت هرگره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم ! بابت هرگره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم ! ببخش...
دیدگاه ها (۱)

سلامروزگار قدیم ی پادشاهی بود ک سرزمین زیادی داشت واوضاع زند...

سلامروزگار قدیم ی پادشاهی بود ک سرزمین زیادی داشت واوضاع زند...

تعجب زده ام آیا این ها همان هایی هستند که تا دیروز مرا تحویل...

داستان شماره ۶۲برای دیدن تمامی داستان هام به پروفایلم بریدچ...

⁣خدایا مرا ببخش به خاطر همه درهایی كه زدیم و خانه تو نبود .....

⁣خدایا مرا ببخش به خاطر همه درهایی كه زدیم و خانه تو نبود .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط