مردی صبح از خواب بیدار شد

مردی صبح از خواب بیدار شد
و با همسرش صبحانه خورد
لباسش را پوشید و برای رفتن به ڪار
آماده شد

هنگامی ڪہ وارد اتاقش شد تا ڪلیدهایش را بردارد، گرد وغباری زیاد
روی میز وصفحه تلویزیون دید.

به آرامی خارج شد و به همسرش گفت :
دلبندم ،ڪلیدهایم را از روی میز بیاور

زن وارد شد تا ڪلید ها را بیاورد دید
همسرش با انگشتانش وسط غبارهای
روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم "

و خواست از اتاق خارج شود صفحه
تلویزیون را دید ڪه میان غبار نوشته
شده بود" امشب شام مهمون من "

زن از اتاق خارج شد و ڪلید را به
همسرش داد و به رویش لبخند زد

انگار خبر می داد ڪه نامه اش به او رسیده

👌 این همان همسر عاقلیست ڪه اگر
در زندگی مشڪلی هم بود ،مشڪل را از
ناراحتی و عصبانیت به خوشحالی
و لبخند تبدیل می ڪند.

هیچوقت با حالت دستوری با افراد
خانواده‌تان صحبت نڪنید.
دیدگاه ها (۲)

🔻 26 آذر، روز با مرام‌هاست !🔸 به لحاظ موقعیت ویژه جغرافیایی...

🎀 خانم باسیاست باش 🎀 میخوام رفتارهای بد شوهرم از بین بره...

وقتی که من عاشق شدممن چند سال پیش دیوانه‌وار عاشق شدم، وقتی ...

روانشناسی عشقشیفتگی و عشق رمانتیک بدون آشنایی و تنها با دید...

شوگا نانا را راهنمایی کرد تا روی مبل کنار پنجره بنشیند.نانا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط