تو می دانی

تو می دانی ؟
تو می دانی حقیقت را ؟
تو می دانی دلم تنگ است و دلتنگیم همه از یک دل سنگ است ؟
و ذهن سبز من خاکی است ؟ و ذهن خاکی ام خالی تر از پیش است ؟
تو می دانی ؟
تو می دانی دراین بن بست تقدیرم ؟
فقط دیوار زندان خیالت روبرویم مانده و رویش نوشته : هیچ
تو می دانی در پس امروز بی امیدِ من
نگاهی منتظر روبه فردا نیست
و
فردانیست اگر بودن وجودش از نبودت پر شود این بار
تو می دانی دلم آخر خط است ؟
و
آخر خط جز نیستی چیز دیگر نیست
می دانم که می دانی !
می دانم که می دانی دلیل این همه دلتنگی و آهم
دلیل این نگاه نا امیدم سوی فردایی که بودن را نمی فهمد
دلیل بودنم در انتهای راه خوشبختی

می دانم که محکومم پذیرا باشم این تقدیر تلخ و صد هزاران تبصره هایش
ولی ...
همه دردم فقط این است
چرا رفتی ؟!

تو که خوب می دانستی دلم با توست
خوب می فهمیدی دلتنگی ام از چیست
تو که خوب می دانی حقیقت را


چرا رفتی ؟!
دیدگاه ها (۲۸۲)

#HBD to one of the best of the best actresses in history! #J...

زندگی چیست مگر؟اشک؟فرصت؟لبخند؟یا که از دیده ی من برگ و قلم گ...

یک قطعه شعر می نویسمو تو هزار بار از روی آن دیکته کن..شعری ک...

شعر رو آهسته و همزمان با پخش آهنگ بخونید . (فقط یه ایده ست) ...

موسیقی

امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیماین اشک ...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط