دروغ اجباری فصل² پارت³

دروغ اجباری
فصل² پارت³


رزی هنوز بیهوشه.

فلش بک→

زمان:3 سال پیش
ساعت:6 عصر
موقعیت:خونه ی رزی و برادرش

تلفن:الو سلام رزی کجایی؟؟

رزی:سلام من نزدیک خونم.

تلفن:اها اوکی پس منتظرتم بای.

رزی:بای

#رزی

رسیدم خونه.

درو باز کردم رفتم داخل.

چراغا خاموش بود.

داشتم با دستم دنبال کلید لامپ میگشتم.

وقتی روشنش کردم یهو از بالای سرم کلی کاغذ رنگی و اینا ریخت و یه اهنگ پخش شد.

داداشم رو به روم ایستاده بود.

اشک تو چشمام جمع شد(از خوشحالی)

تهیونگ:تولدت مبارکککککک!!!!

خنده و گریم قاطی شده بود دویدم رفتم بغلش کردم.

رزی:ممنون...هق...بهترین برادر...هق...دنیایییییی😭😭😭💖

تهیونگ:چون بهترین خواهر دنیا رو دارم😂

از بغلش اومدم بیرون کنارمو نگاه کردم پنج تا میز استوانه ای بود که روی وسطیش یه کیک بود.

پشتش با بادکنکای سفید و طلایی تزئین شده بود.

خیلی خوشگل بود.

(عکسش اسلاید بعده)

یهو گوشیم زنگ خورد.

چانیول بود.

رزی:ببخشید یه لحظه الان برمیگردم.

تهیونگ:اوکی

گوشیو جواب دادم.

رزی:سلامم

چانیول:سلام بیبی گرل تولدت مبارک.

رزی:میسییییییی

(الان به دست رزمین شیپر ها به فاخ میروم😂💔)

چانیول:کادوتو فردا بهت میدم.

رزی:نیازی نیست ولی باشه😅

قطع کردیم.

تهیونگ:کی بود؟

رزی:چانیول بود.

انگار ناراحت شد.

تهیونگ:من از این پسره خوشم نمیاد حس خوبی بهش ندارم(افرین👏🏻😂)

رزی:سخت نگیر اگه باهاش بیشتر آشنا بشی توهم ازش خوشت میاد.حالا بیا ادامه تولد.

رفتم پشت میز.

تهیونگ:آرزو یادت نره.

چشمامو بستم که آرزو کنم.

امیدوارم برادرم و چانیول همیشه کنارم بمونن(هعی روزگار...🥲😂💔)
شمعا رو خاموش کردم.

تهیونگ:حالا کادوووووو

یه جعبه اورد.

بازش کردم داخل یه آینه ی صورتی کوچولو بود که طرح گل و دوچرخه روش بود با 3 تا لاک و چندتا رژ و بالم لب کیوت.

گریم گرفته بود.

رزی:وای ته...اینا...اینا همونایین که وقتی 12 سالم بود به مامان گفتم واسم بخره؟؟؟؟؟

تهیونگ:آره...گفتم شاید یخ یادبودی از مامان باشه واست.

(توضیح:مامان و بابای رزی و ته مردن مامانش خودکشی کرده باباش هم یه آدم بدجنس بوده که رئیس یه باند مافیا بوده که دشمنشون کشتنش)

رزی:نمیدونم چی بگم...واقعا ممنونم ازت.



لایک+35
کامنت+45
طولانی شد😑
راستی این فلش بکه هنوز تموم نشده یکم طول میکشه تا تموم شه😂
دیدگاه ها (۵۰)

عشق کوچک من پارت15

یادم رفت عکسوبزارم😐💔راستی عکس تولد رزیه تو پارت3 فصل2

اگه میخواید بدونید چرا دیر پارت میزارم بیاید کپشن😐👐

دروغ اجباری فصل² پارت²

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط