دروغ اجباری فصل² پارت²
دروغ اجباری
فصل² پارت²
#رزی
چانیول منو برد توی یه اتاق و پرتم کرد روی تخت.
درو بست و تا خواستم بگم آخ اومد روم و محکم لباشو کوبوند به لبام.
انقدر محکم لبمو مک میزد و گاز میگرفت که دیگه مزه ی خون رو حس میکردم.
هی سعی میکردم بزنمش کنار ولی زورش خیلی بیشتر از من بود.
دستشو برد سمت لباسام که درشون بیاره.
یهو در محکم باز شد و چند نفر اومدن داخل.
چندتاشون داشتن چانیولو میردن و چندتاشون اومدن که به من کمک کنن.
لبام وحشتناک درد میکرد.
انقدر چانیولو زدن که بیهوش شد.
همشون اومدن سمت من.
یکیشون خواست بغلم کنه ولی گفتم نمیخواد.
پاشدم که برم بیرون از اتاق که یهو چشمام سیاهی رفت و یه درد خیلی بد اومد توی سرم.
سرمو گرفتم و افتادم روی زمین.
دیدم همه اومدن سمتم.
چشامو بستم و دیگه نفهمیدم چی شد.
#جیمین
خیلی اعصابم خورد شده بود بخاطر اون عوضی با اینکه خیلی زدم ولی هنوز کانل خالی نشدم.
میخواستم رزی رو بغلش کنم پلی گفت خودش میتونه بیاد.
میخواستیم از پله ها بریم پایین که دیدم یهو رزی دستشو گذاشت رپ سرش و افتاد رو زمین.
جیمین:رزی چت شد حالت خوبه؟؟؟
بیهوش شده بود.
جیمین:باید ببریمش بیمارستانننننن.
سریع رفتم بغلش کردن و بردم گذاشتمش تو ماشین و رفتیم بیمارستان.
وقتی دکتر معاینش کرد اومد بیرون.
سریع رفتیم سمت دکتره.
جیمین:چی شد آقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر:بله خداروشکر.
تهیونگ:مشکلش چی بود؟؟
دکتر:بهشون فشار وارد شده بود.ظاهرا چند وقته که هم از لحاظ روحی و هم جسمی تحت فشارن.
جیمین:یعنی خطرناکه؟
دکتر:بستگی داره.فعلا باید استراحت کنن وقتی بهوش اومدن سوالای لازم رو ازشون میپرسیم.
جیمین:بله ممنون.
لایک+30
کامنت+40
چطور بود؟
فصل² پارت²
#رزی
چانیول منو برد توی یه اتاق و پرتم کرد روی تخت.
درو بست و تا خواستم بگم آخ اومد روم و محکم لباشو کوبوند به لبام.
انقدر محکم لبمو مک میزد و گاز میگرفت که دیگه مزه ی خون رو حس میکردم.
هی سعی میکردم بزنمش کنار ولی زورش خیلی بیشتر از من بود.
دستشو برد سمت لباسام که درشون بیاره.
یهو در محکم باز شد و چند نفر اومدن داخل.
چندتاشون داشتن چانیولو میردن و چندتاشون اومدن که به من کمک کنن.
لبام وحشتناک درد میکرد.
انقدر چانیولو زدن که بیهوش شد.
همشون اومدن سمت من.
یکیشون خواست بغلم کنه ولی گفتم نمیخواد.
پاشدم که برم بیرون از اتاق که یهو چشمام سیاهی رفت و یه درد خیلی بد اومد توی سرم.
سرمو گرفتم و افتادم روی زمین.
دیدم همه اومدن سمتم.
چشامو بستم و دیگه نفهمیدم چی شد.
#جیمین
خیلی اعصابم خورد شده بود بخاطر اون عوضی با اینکه خیلی زدم ولی هنوز کانل خالی نشدم.
میخواستم رزی رو بغلش کنم پلی گفت خودش میتونه بیاد.
میخواستیم از پله ها بریم پایین که دیدم یهو رزی دستشو گذاشت رپ سرش و افتاد رو زمین.
جیمین:رزی چت شد حالت خوبه؟؟؟
بیهوش شده بود.
جیمین:باید ببریمش بیمارستانننننن.
سریع رفتم بغلش کردن و بردم گذاشتمش تو ماشین و رفتیم بیمارستان.
وقتی دکتر معاینش کرد اومد بیرون.
سریع رفتیم سمت دکتره.
جیمین:چی شد آقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر:بله خداروشکر.
تهیونگ:مشکلش چی بود؟؟
دکتر:بهشون فشار وارد شده بود.ظاهرا چند وقته که هم از لحاظ روحی و هم جسمی تحت فشارن.
جیمین:یعنی خطرناکه؟
دکتر:بستگی داره.فعلا باید استراحت کنن وقتی بهوش اومدن سوالای لازم رو ازشون میپرسیم.
جیمین:بله ممنون.
لایک+30
کامنت+40
چطور بود؟
۱۲.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.