بگذار به تاکستان برویم و انگورها را بفشاریم و خمره ها ر
بگذار به تاکستان برویم و انگورها را بفشاریم و خمره ها را با عصاره ی آن پر سازیم.همانگونه که روح از فرزانگی نسلها پر می شود.بگذار میوه ها ی خشک شده را جمع آوری کنیم.شکوفه ها را تقطیر کنیم گلها را قربانی کنیم تا رایحه ی آنرا باقی نگهداریم.
بگذار به بقایای آن بازگردیم زیرا برگ های درختان قهوه ای نیستند و با باد متفرق نمی شوند.
باد برگها را چون کنفی برای اشتیاق گلهای مرده قرار داده است.زیرا تابستان آنان را فرو گذاشته و رها کرده است.بگذار برویم زیرا پرندگان بسوی کرانه ها سفر کرده اند دوستی مزارع را به آنان یاد آور باشیم دلتنگی یاسمن را پشت سر بگذاریم تا او آخرین قطره های اشکش را نثار زمین کند.
بگذار برگردیم زیرا نهرها از جاری شدن فرو ایستاده اند.چشمه ها دیگر اشک شوق نمی ریزند.تپه ها لباس پر زرق و برق خویش را از تن به در آورده اند.محبوب من نیا زیرا طبیعت با رخوتی چون خواب مرگ اغوا شده است و بیداری رودها ی غم انگیز شب رو سرود ، بدرود عصر را سر داده است. / سعید
بگذار به بقایای آن بازگردیم زیرا برگ های درختان قهوه ای نیستند و با باد متفرق نمی شوند.
باد برگها را چون کنفی برای اشتیاق گلهای مرده قرار داده است.زیرا تابستان آنان را فرو گذاشته و رها کرده است.بگذار برویم زیرا پرندگان بسوی کرانه ها سفر کرده اند دوستی مزارع را به آنان یاد آور باشیم دلتنگی یاسمن را پشت سر بگذاریم تا او آخرین قطره های اشکش را نثار زمین کند.
بگذار برگردیم زیرا نهرها از جاری شدن فرو ایستاده اند.چشمه ها دیگر اشک شوق نمی ریزند.تپه ها لباس پر زرق و برق خویش را از تن به در آورده اند.محبوب من نیا زیرا طبیعت با رخوتی چون خواب مرگ اغوا شده است و بیداری رودها ی غم انگیز شب رو سرود ، بدرود عصر را سر داده است. / سعید
۷۳۴
۰۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.