فیک ران part 74
اما: اهم....*اشاره به سنجو:*در گوش مایکی:ببین ازت خاهش میکنم خفه شیو جلویه سنجو حرف از ا/ت چان نزنی...
مایکی:*اروم: چرا خب؟
اما: مایکی خجالت بکش هنوزم منگلی و تو این مسائل ریدی 😑
مایکی: تو برو به کن چینت برس...
اما:*خجالت کشیده* نه بابا چی میگی؟
دراکن همینطوری که کنار اما نشسته دستشو میگیره...
اما=🔴
ریندو: قرار شد ماهی درست کنیم ارع؟
ران: ارع جفتمون قرار شد تنها منبع غذایی مونو درست کنیم ماهی...
ریندو: تاحالا ماهی درست کردی؟
ران: نه ...ولی تا دلت بخاد خوردم...
ریندو:🗿
ران: خب اول باید ماهی بگیریم؟
ریندو: ارع..ولی یچیزی هس که مطمعنم یادمون رفته و میدونم مهمه..یادم نمیاد...
ران: اع..؟ولش کن بیا کمکم کن یه کوفتی درست کنم؛
ریندو: باشع بابا
سانزو: کوکو اگه کمکم کنی بهت برگشتیم پول میدم...
کوکو: چی شد که فک کردی من میتونم بهت کمک کنم؟
سانزو: احساس میکنم تو بهتر غذا درست میکنی🗿
کوکو: چطوری غذا درست کنم؟ تا وقتی پول دارم و میتونم از بیرون غذا بخرم چرا آشپزی کنم؟
سانزو: ای مرده شورتوووووو اول چی کار کنیم؟
کوکو: احمق باید اول ماهی بگیرید دیگه...🗿🗿🗿
سانزو : باشع بابا انقد وحشی نباش...
سنجو: ا/ت این منگلا رو ول کن خب؟
مایکی: ارع اونارو ول کن بیا پیشه من
کاکوچو: هیچ کدومتون نزدیک ا/ت نشید نه تو نه ران نه سانزو فهمیدی؟
ا/ت: عجب پس اون سه نفر اینا بودن🗿🗿🗿
کاکوچو: اصلن از چیه این خوشتون اومده؟
ا/ت: چی فرمودی؟
کاکوچو: هیچی🗿
مایکی: کاکوچو باهام درست حرف بزننااا
ایزانا: تو با کاکوچو یه من درست حرفففف بزن نکبتتتتتتتتت میزنم جرت میدماااا سرش داد نزننننننننن
مایکی: اینجا تنها کسی که داد میزنه تویی
شینیچیرو: بس کنید ببینم ۳۰ سالتون شده هنوز بهم میپرید...🗿
اما: ا/ت تو نمیدونی کلن بین همه چه اتفاقی افتاده نه؟
ا/ت: هه نه خب🗿
یوزوها: تا اینا دلقک بازیاشون تموم شه بیا برات تعریف کنیم..!
سنجو:بیا بریم اونور تا قدم میزنیم برات توضیح میدیم:]
باجی: بهش چرت و پرت نگیداااا
سنجو: داریم میریم یه طرف دیگه که شما ها بهش چرت و پرت نگید🗿
باجی:🗿
سنجو: خب بیا بریم خیلی عقب تر:]
اما:ینی میشه گف احتمالن از منم عقب تر:]
ا/ت:ینی چی از خودت عقب تر؟ مگه خاهره مایکی کون نیستی؟
اما: بزار برات تعریف میکنیم:]
سنجو: ببین همه ی این ارتباطاتی که ما باهم داریم بخاطر شینیچیرو کونه:] داداش من و دوستاش باهم دوست بودن :]
پس ما هم اینطوری باهم آشنا شدیم:]
اون موقع مایکی ۷ سالش باجی ۶ سالش منم ۵ سالم بود هارو هم ..هم سنه مایکی بود ...مایکی و باجی تو کراس جودو باهم آشنا شدن و اولین دوسته مایکی باجی بود بعد ما هم بهش ملحق شدیم باهاش آشنا شدیم:]چند وقت بعدش اما به خانواده ی سانو ها ملحق شد:]
اما:..
مایکی:*اروم: چرا خب؟
اما: مایکی خجالت بکش هنوزم منگلی و تو این مسائل ریدی 😑
مایکی: تو برو به کن چینت برس...
اما:*خجالت کشیده* نه بابا چی میگی؟
دراکن همینطوری که کنار اما نشسته دستشو میگیره...
اما=🔴
ریندو: قرار شد ماهی درست کنیم ارع؟
ران: ارع جفتمون قرار شد تنها منبع غذایی مونو درست کنیم ماهی...
ریندو: تاحالا ماهی درست کردی؟
ران: نه ...ولی تا دلت بخاد خوردم...
ریندو:🗿
ران: خب اول باید ماهی بگیریم؟
ریندو: ارع..ولی یچیزی هس که مطمعنم یادمون رفته و میدونم مهمه..یادم نمیاد...
ران: اع..؟ولش کن بیا کمکم کن یه کوفتی درست کنم؛
ریندو: باشع بابا
سانزو: کوکو اگه کمکم کنی بهت برگشتیم پول میدم...
کوکو: چی شد که فک کردی من میتونم بهت کمک کنم؟
سانزو: احساس میکنم تو بهتر غذا درست میکنی🗿
کوکو: چطوری غذا درست کنم؟ تا وقتی پول دارم و میتونم از بیرون غذا بخرم چرا آشپزی کنم؟
سانزو: ای مرده شورتوووووو اول چی کار کنیم؟
کوکو: احمق باید اول ماهی بگیرید دیگه...🗿🗿🗿
سانزو : باشع بابا انقد وحشی نباش...
سنجو: ا/ت این منگلا رو ول کن خب؟
مایکی: ارع اونارو ول کن بیا پیشه من
کاکوچو: هیچ کدومتون نزدیک ا/ت نشید نه تو نه ران نه سانزو فهمیدی؟
ا/ت: عجب پس اون سه نفر اینا بودن🗿🗿🗿
کاکوچو: اصلن از چیه این خوشتون اومده؟
ا/ت: چی فرمودی؟
کاکوچو: هیچی🗿
مایکی: کاکوچو باهام درست حرف بزننااا
ایزانا: تو با کاکوچو یه من درست حرفففف بزن نکبتتتتتتتتت میزنم جرت میدماااا سرش داد نزننننننننن
مایکی: اینجا تنها کسی که داد میزنه تویی
شینیچیرو: بس کنید ببینم ۳۰ سالتون شده هنوز بهم میپرید...🗿
اما: ا/ت تو نمیدونی کلن بین همه چه اتفاقی افتاده نه؟
ا/ت: هه نه خب🗿
یوزوها: تا اینا دلقک بازیاشون تموم شه بیا برات تعریف کنیم..!
سنجو:بیا بریم اونور تا قدم میزنیم برات توضیح میدیم:]
باجی: بهش چرت و پرت نگیداااا
سنجو: داریم میریم یه طرف دیگه که شما ها بهش چرت و پرت نگید🗿
باجی:🗿
سنجو: خب بیا بریم خیلی عقب تر:]
اما:ینی میشه گف احتمالن از منم عقب تر:]
ا/ت:ینی چی از خودت عقب تر؟ مگه خاهره مایکی کون نیستی؟
اما: بزار برات تعریف میکنیم:]
سنجو: ببین همه ی این ارتباطاتی که ما باهم داریم بخاطر شینیچیرو کونه:] داداش من و دوستاش باهم دوست بودن :]
پس ما هم اینطوری باهم آشنا شدیم:]
اون موقع مایکی ۷ سالش باجی ۶ سالش منم ۵ سالم بود هارو هم ..هم سنه مایکی بود ...مایکی و باجی تو کراس جودو باهم آشنا شدن و اولین دوسته مایکی باجی بود بعد ما هم بهش ملحق شدیم باهاش آشنا شدیم:]چند وقت بعدش اما به خانواده ی سانو ها ملحق شد:]
اما:..
۱۶.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.