.
.
.
جای ناله زدن آماده کنید
تابوتی برا من آماده کنید
فاطمه منتظره باید برم
زود برید یک کفن آماده کنید
هنو یادمه نفس نفس میزد
همه رو از دور خونه پس میزد
یادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به میله قفس میزد
یادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
یادمه بال خودش شکسته بود
ولی زیر بالم و گرفته بود
یادمه به هیچ کسی امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگیم و مدیونشم
جونم و تا نخرید جون نداد
هنو یادمه حرم آتیش گرفت
همه چی در نظرم آتیش گرفت
در خونه رو ی بار آتیش زدند
ولی صد بار جگرم آتیش گرفت
یادمه داشتم میفتادم.... نزاشت
حتی تو دلم ی ذره غم نزاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هیچی برا من کم نزاشت
حالا اون که دس به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتش درنیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم
هیچ جا اشکم این چنین در نیومد
کاری از دست کسی برنیومد
صدای ناله ش و آخر دراورد
میخ در همین جوری درنیومد
کاشکی پشت در من و صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از انکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا میکرد .
#اکبر##لطیفیان#
#اشک##لطیف#
#شعر#ائینی#
.
جای ناله زدن آماده کنید
تابوتی برا من آماده کنید
فاطمه منتظره باید برم
زود برید یک کفن آماده کنید
هنو یادمه نفس نفس میزد
همه رو از دور خونه پس میزد
یادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به میله قفس میزد
یادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
یادمه بال خودش شکسته بود
ولی زیر بالم و گرفته بود
یادمه به هیچ کسی امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگیم و مدیونشم
جونم و تا نخرید جون نداد
هنو یادمه حرم آتیش گرفت
همه چی در نظرم آتیش گرفت
در خونه رو ی بار آتیش زدند
ولی صد بار جگرم آتیش گرفت
یادمه داشتم میفتادم.... نزاشت
حتی تو دلم ی ذره غم نزاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هیچی برا من کم نزاشت
حالا اون که دس به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتش درنیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم
هیچ جا اشکم این چنین در نیومد
کاری از دست کسی برنیومد
صدای ناله ش و آخر دراورد
میخ در همین جوری درنیومد
کاشکی پشت در من و صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از انکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا میکرد .
#اکبر##لطیفیان#
#اشک##لطیف#
#شعر#ائینی#
۹۳۳
۱۸ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.