مثل وقتی که زیر دوشی و چشماتو میبندی و وقتی باز میکنی چشم
مثل وقتی که زیر دوشی و چشماتو میبندی و وقتی باز میکنی چشمات تار میبینه و قطره های آب از جلو چشمات میچیکه یا وقتی که تو خواب و بیداری و خواب و از واقعیت تشخیص نمیدی مثل موقعی که داری راه میری و یهو چشمات سیاهی میره و توی دنیای بی نهایت تاریکی غرق میشی دقیقا همونقدر حالم مبهمه یه حال خاص عصبانیت و ناراحتی و بی حوصلگی تو من داد میزنه.
۳۹.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۰