💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 40🤍✨
(از زبان یونا)
ته:مشکلش چیه
نمیدونم چرا یهو دلم خواست محکم تر بغلش کنم سفت چسبیدم بهش
ته:آها حالا شد آشتی کردیم
یونا:اوهومم
بچه ها نگا مون میکردن همه جا پچ پچ و حرف بود قیافه ها همشون این شکلی بود(😳😧)
از تهیونگ جدا شدم دیدم صدای آشنایی میاد
جیوو: مینجی چ خبره اینجا
مینجی : نمیدون....... تهیونگگگگ
ته:عشقممم
مینجی اومد و با تهیونگ همو بغل کردن چقد قشنگن این دوتا ای خدااا عرررر
جیوو:تهیونگ چطوری
ته:خوبم کوچولو تو چطوری
جیوو:یااااا من ک کوچولو نیستم
ته:چرا هر سه تاتون کوچولویین☺️😁
یونا:داداشییییی
مینجی:یا من کوچولو نیستم تهیونگ خان
ته:چرا خیلیم هستییی
جیوو:ایشششش بس کنین دیگه همه دارن نگامون میکنن
یونا:اوه شت راس میگه یادمون باشه دفه بعدی میخواستیم بحث کنیم ب موقعیت توجه کنیم 😂
همه:😂😂😂
مینجی:خب بچه ها من باید زود تر برم بیش استاد کارم داره میرم شما بیاین ... عشقم خدافظ(بغل و بوس)
ته:خدافظ نفصم (بغل و بوس )
(نویسنده: عوقققققق اه اه چندشااا😂)
مینجی رفت
جیوو:خب یونا مام دیگه بریم
یونا:باشه تو برو منم میام الان
جیوو:باشه خدافظ تهیونگ
ته:خدافظ کوچولو
جیوو: یااااا.... ایششش فعلا
ته و یونا:😂😂
ته:خب کارم داشتی یا ن
یونا:بله آقای کیم کارت داشتم
ته:خب بفرمایید خانم کیم
یونا: عاا همین الان ی سوال برام پیش اومد من الان فامیلم کیمه یا جئون؟؟؟
ته:عاااا نمیدونم ولی اینجوری ک کوک داره پیش میره فک کنم جئون😂
ولی الان کیم
یونا:اوکی ...... عا خب داشتم میگفتم باید منو شب ببری بیرون تا باهات آشتی کنم
ته:یاااا مگه آشتی نکردییی
یونا:الان ک فک میکنم ن کاملا
ته:هوففف خب باشه حالا شب اگه بشه زود تر میام بریم
پریدم گردنشو بغل کردم
یونا: اخخخ جونننن باش
از کمرم گرفت بعد لپمو بوس کرد
ته:خب قشنگم من دیگه برم ک داره دیر میشه
یونا:باشه برو داداشی خدافظ
ته:خدافظ قشنگم
خلاصه ک رفتم توی مدرسه و وارد کلاس شدم شانس آوردم هنوز معلم نیومده بود
رفتم و نشستم
(اینم از این پارت حمایت یادتون نرهههه)
part 40🤍✨
(از زبان یونا)
ته:مشکلش چیه
نمیدونم چرا یهو دلم خواست محکم تر بغلش کنم سفت چسبیدم بهش
ته:آها حالا شد آشتی کردیم
یونا:اوهومم
بچه ها نگا مون میکردن همه جا پچ پچ و حرف بود قیافه ها همشون این شکلی بود(😳😧)
از تهیونگ جدا شدم دیدم صدای آشنایی میاد
جیوو: مینجی چ خبره اینجا
مینجی : نمیدون....... تهیونگگگگ
ته:عشقممم
مینجی اومد و با تهیونگ همو بغل کردن چقد قشنگن این دوتا ای خدااا عرررر
جیوو:تهیونگ چطوری
ته:خوبم کوچولو تو چطوری
جیوو:یااااا من ک کوچولو نیستم
ته:چرا هر سه تاتون کوچولویین☺️😁
یونا:داداشییییی
مینجی:یا من کوچولو نیستم تهیونگ خان
ته:چرا خیلیم هستییی
جیوو:ایشششش بس کنین دیگه همه دارن نگامون میکنن
یونا:اوه شت راس میگه یادمون باشه دفه بعدی میخواستیم بحث کنیم ب موقعیت توجه کنیم 😂
همه:😂😂😂
مینجی:خب بچه ها من باید زود تر برم بیش استاد کارم داره میرم شما بیاین ... عشقم خدافظ(بغل و بوس)
ته:خدافظ نفصم (بغل و بوس )
(نویسنده: عوقققققق اه اه چندشااا😂)
مینجی رفت
جیوو:خب یونا مام دیگه بریم
یونا:باشه تو برو منم میام الان
جیوو:باشه خدافظ تهیونگ
ته:خدافظ کوچولو
جیوو: یااااا.... ایششش فعلا
ته و یونا:😂😂
ته:خب کارم داشتی یا ن
یونا:بله آقای کیم کارت داشتم
ته:خب بفرمایید خانم کیم
یونا: عاا همین الان ی سوال برام پیش اومد من الان فامیلم کیمه یا جئون؟؟؟
ته:عاااا نمیدونم ولی اینجوری ک کوک داره پیش میره فک کنم جئون😂
ولی الان کیم
یونا:اوکی ...... عا خب داشتم میگفتم باید منو شب ببری بیرون تا باهات آشتی کنم
ته:یاااا مگه آشتی نکردییی
یونا:الان ک فک میکنم ن کاملا
ته:هوففف خب باشه حالا شب اگه بشه زود تر میام بریم
پریدم گردنشو بغل کردم
یونا: اخخخ جونننن باش
از کمرم گرفت بعد لپمو بوس کرد
ته:خب قشنگم من دیگه برم ک داره دیر میشه
یونا:باشه برو داداشی خدافظ
ته:خدافظ قشنگم
خلاصه ک رفتم توی مدرسه و وارد کلاس شدم شانس آوردم هنوز معلم نیومده بود
رفتم و نشستم
(اینم از این پارت حمایت یادتون نرهههه)
۴.۰k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.