🎻🎼💗마피아 남편 💗🎼🎻
🎻🎼💗마피아 남편 💗🎼🎻
PART:13
از زبان ا.ت:
وقتی ماشه رو کشید یه هو از خواب پریدم خیلی تو شوک بودم چرا من هنوز زندم و چرا هنوز حاملم که گریم گرفت بلند بلند گریه میکردم
از زبان کوک:
صدای گریه ا.ت رو شنیدم نگران شدم پس رفتم ببینم چیشده
کوک:قشنگم چی باعث شده گریه کنی
ا.ت همچی رو توضیح داد
کوک:من تو رو بکشم!!
ا.ت:اله*گریه کیوت*
کوک:*خنده*
ا.ت:چرا میخندی کثافت*گریه*
کوک:چون من هیچوقت بهت صدمه نمیزنم چاگیا🥺
بعد کوک آمد لب ا.ت رو بوسید💗
و بعد بغلش کرد که اروم شه و موهاش رو نوازش میکرد
کوک:دیگه گریه نکنیا بچه ناراحت میشه مامانش ناراحتت*کیوت*
ا.ت:باشه*کیوت*
کوک:گشنته
ا.ت:هوم
کوک:چی میقولی🥺
ا.ت:کیمچی تند اتشین
کوک:باشه الان درست میکنم
از زبان کوک:
ا.ت رو برند استایل بلند کرد و گذاشتمش رو میز بعد رفتم کیمچی هارو از فیریظر آوردم و یه مایتابه برداشتم تو آب کردم و کیمچی هارو ریختم توش گاز رو روشن کردم بعد۳دقیقع اماده شد ابشو ریختم دور و کیمچی هارو توی یه ظرف بزرگ ریختم و سوس تند رو عضافه کردم و به ا.ت دادم بخوره
سکوک:چطوره
ا.ت:محشره عالیه
کوک هم آمد کنارم و شروع بخوردن کرد
*بعد غذا*
ا.ت:خیلی خوب بود
کوک:ممنون
با کمک کوک ظرفارو شستیم
ا.ت:کوک بریم تو حیاط
کوک:باشه
با کوک رفتم تو حیاط خیلی قشنگ بود
یه تاب دونفره اون طرف حیاط بودخیلی خوشگلی بود
ا.ت:کوک بریم سوار اون تابع بشیم
کوک:باش
با کوک رفتم رو تاب نشسیتم و درمورد اسم بچمون حرف میزدیم*ع راستی یادم رفت بگم بچه کوک و ا.ت دختره*
*پرش زمانی به شب۸:۰۰*
از زبان ا.ت:
امشب ساعت ۹:۰۰ قرار بود نارا و جیمین بیان خونمون خیلی هیجان داشتم اخه امشب کلی برنامه داریم خیلی خوش میگذره🥳
ادامه دارد
____________________________💗__________
________________________🎼_______
____________________🎻____
مایل به حمایت ✨💫
PART:13
از زبان ا.ت:
وقتی ماشه رو کشید یه هو از خواب پریدم خیلی تو شوک بودم چرا من هنوز زندم و چرا هنوز حاملم که گریم گرفت بلند بلند گریه میکردم
از زبان کوک:
صدای گریه ا.ت رو شنیدم نگران شدم پس رفتم ببینم چیشده
کوک:قشنگم چی باعث شده گریه کنی
ا.ت همچی رو توضیح داد
کوک:من تو رو بکشم!!
ا.ت:اله*گریه کیوت*
کوک:*خنده*
ا.ت:چرا میخندی کثافت*گریه*
کوک:چون من هیچوقت بهت صدمه نمیزنم چاگیا🥺
بعد کوک آمد لب ا.ت رو بوسید💗
و بعد بغلش کرد که اروم شه و موهاش رو نوازش میکرد
کوک:دیگه گریه نکنیا بچه ناراحت میشه مامانش ناراحتت*کیوت*
ا.ت:باشه*کیوت*
کوک:گشنته
ا.ت:هوم
کوک:چی میقولی🥺
ا.ت:کیمچی تند اتشین
کوک:باشه الان درست میکنم
از زبان کوک:
ا.ت رو برند استایل بلند کرد و گذاشتمش رو میز بعد رفتم کیمچی هارو از فیریظر آوردم و یه مایتابه برداشتم تو آب کردم و کیمچی هارو ریختم توش گاز رو روشن کردم بعد۳دقیقع اماده شد ابشو ریختم دور و کیمچی هارو توی یه ظرف بزرگ ریختم و سوس تند رو عضافه کردم و به ا.ت دادم بخوره
سکوک:چطوره
ا.ت:محشره عالیه
کوک هم آمد کنارم و شروع بخوردن کرد
*بعد غذا*
ا.ت:خیلی خوب بود
کوک:ممنون
با کمک کوک ظرفارو شستیم
ا.ت:کوک بریم تو حیاط
کوک:باشه
با کوک رفتم تو حیاط خیلی قشنگ بود
یه تاب دونفره اون طرف حیاط بودخیلی خوشگلی بود
ا.ت:کوک بریم سوار اون تابع بشیم
کوک:باش
با کوک رفتم رو تاب نشسیتم و درمورد اسم بچمون حرف میزدیم*ع راستی یادم رفت بگم بچه کوک و ا.ت دختره*
*پرش زمانی به شب۸:۰۰*
از زبان ا.ت:
امشب ساعت ۹:۰۰ قرار بود نارا و جیمین بیان خونمون خیلی هیجان داشتم اخه امشب کلی برنامه داریم خیلی خوش میگذره🥳
ادامه دارد
____________________________💗__________
________________________🎼_______
____________________🎻____
مایل به حمایت ✨💫
۲.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.