حکایت

••|📜🖋|••

امروز دیدم یه جوون خیلی کم سن و سال کنار خیابون بساط کرده و یه سری میوه به قیمت مناسب میفروشه.
نزدیک که شدم دیدم حتی یه دست لباس درست حسابی هم نداره و از سرما بدجوری داره به خودش می‌لرزه.
نگاه به میوه ها کردم، تعریفی نداشتن.
بهش گفتم دوکیلو موز لهیده بده برای شیرموز می‌خوام.
وقتی موزها رو روی ترازو گذاشت ۱.۹ کیلو شده بود
یه موز گذاشت شد۲.۱ کیلو
چاقو برداشت و موز رو نصف کرد و دقیقا کردش ۲ کیلو
گفتم چیکار می‌کنی، بیشتر میشد مشکلی نداشت.
گفت شما دوکیلو خواستی منم دو کیلو دادم.
گفتم آخه موزت خراب شد
گفت با یه موز من بدبخت نمیشم ولی با پول حروم چرا
دستفروش بود، حتی یه لباس درست و حسابی نداشت، حتی یه چرخ نداشت روش بساط کنه، میوه ها رو روی زمین چیده بود ولی هنوز عزت نفس داشت.
حتی حاضر نبود به اندازه یه نصفه موز به کسی ظلم کنه.
آدم بزرگ همینه، حتی گوشه خیابون هم دستفروش باشه بازم بزرگمنشی توی ذاتشه.


لبیک یاحسین ع لبیک یامهدی عج


ظهور نزدیک است



اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات برمهدی فاطمه س
دیدگاه ها (۰)

السلام علیک یابن امیرالمؤمنین علیه السلام

السلام علیک یاامام انس وجان

السلام علیک یابن فاطمه الزهرا س

السلام علیک یامهدی ادرکنی

You must love me... P8

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P5

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط