【🖤ارباب من】
【🖤ارباب من】
پارت²
&جدی؟
&پس سریع بیا سر میز ۶
+ب..باشه
[قطع کرد]
@چی گفت بابات
+گفت برم سر میز ۶
-خب پاشو دیگه چرا مث بز وایسادی🤦🏻♀️
+ایشش بابا توهم..
[بلند شد]
+سلام بابا
&ا...سلام دخترم
_چیز خوبی رو برنده شدم..(تو دلش)
&ا..ببین دخترم
_آخی ..بابات چیزی واسه گفتن نداره
&...
_تو دیگه از الان به بعد مال منی..
+چ..چی میگی مرتیکه
_جونگکوک هستم
_هرچند تو دیگه باید منو ارباب صدا کنی
_الان هم اگه میخوای میتونی با بابات بای بای کنی چون داریم میریم(اینو درحالی گفت که دست ا.ترو گرفته)
+من با تو هیچ جا نمیام(سعی کرد دستشو از دست کوک بکشه بیرون ولی نمیتونست)
_چرا میای..
+بابا تو چرا چیزی نمیگی؟؟
&آخه..
_*یه بشکن برای بادیگارداش زد که یعنی بریم*
+نه..نهه
+منو کجا میبرید نههه
+هوی مرتیکه ولم کننن
[از بار زدین بیرون]
+هوی با توعم جونگکوککک
_بهت گفتم جونگکوک نه،ارباب
+هه به همین خیال باش من بتو بگم ارباب
_به موقعش مجبور میشی بگی(اینو درحالی گفت که داشت به سمت ماشین میبردت)
+الان چرا ولم نمیکنی هااا؟؟؟
_آدم که بردشو ول نمیکنه
+*یدونه محکم زدی تو دیکش*
_آخخخخ
+من برده تو نیستم آشغال
_متاسفم ولی آیده خوبی پیش روت نیست(با صدای گرفته)
+هه..من باید اینو بگم که دیگه نمیتونی بابا شی..
_به موقعش معلوم میشه..
*پرتت کرد تو ماشین*
+هوووی مگه خر پرت میکنی تو ماشین
_شاید
+بیشور
[ماشین راه افتاد]
+داریم کجا میریم الان
بادیگارد:عمارت ارباب جونگکوک
+ارباب جونگکوک..(با حالت مسخره کردن)
[رسیدین عمارت]
(اسلاید۲)
[وارد عمارت شدین]
+واوو
+و..وایسا
+هووی کوک کجا
_ا.ت مگه اسکلی صد دفعه بهت گفتم اسممو نگو!بهم بگو ارباب!(با داد و با حالت ترسناک)
+..ب..باشه(بغض)
_خانم مین لطفا به ا.ت اینجا و کارش رو معرفی کن.
علامت خانم مین:#
#چشم ارباب جونگکوک
یاد بگیر ا.تتت(اینو در حالی گفت که داشت از پله ها میرفت بالا که برسه به اتاقش.)_
+گگگگ(مسخره کردن)
#ببین دخترم..بنظرم با ارباب جونگکوک در نیفت..
#تجربیات اینو بهم ثابت کرده..هه
+سکوت..
#خب،ببین دخترم تو به گفته ارباب جونگکوک الان دیگه دستیار شخصیشی
+چی؟دستیار شخصیش؟؟
+مگه من چه گناهی کردم؟
.
.
.
پارت²
&جدی؟
&پس سریع بیا سر میز ۶
+ب..باشه
[قطع کرد]
@چی گفت بابات
+گفت برم سر میز ۶
-خب پاشو دیگه چرا مث بز وایسادی🤦🏻♀️
+ایشش بابا توهم..
[بلند شد]
+سلام بابا
&ا...سلام دخترم
_چیز خوبی رو برنده شدم..(تو دلش)
&ا..ببین دخترم
_آخی ..بابات چیزی واسه گفتن نداره
&...
_تو دیگه از الان به بعد مال منی..
+چ..چی میگی مرتیکه
_جونگکوک هستم
_هرچند تو دیگه باید منو ارباب صدا کنی
_الان هم اگه میخوای میتونی با بابات بای بای کنی چون داریم میریم(اینو درحالی گفت که دست ا.ترو گرفته)
+من با تو هیچ جا نمیام(سعی کرد دستشو از دست کوک بکشه بیرون ولی نمیتونست)
_چرا میای..
+بابا تو چرا چیزی نمیگی؟؟
&آخه..
_*یه بشکن برای بادیگارداش زد که یعنی بریم*
+نه..نهه
+منو کجا میبرید نههه
+هوی مرتیکه ولم کننن
[از بار زدین بیرون]
+هوی با توعم جونگکوککک
_بهت گفتم جونگکوک نه،ارباب
+هه به همین خیال باش من بتو بگم ارباب
_به موقعش مجبور میشی بگی(اینو درحالی گفت که داشت به سمت ماشین میبردت)
+الان چرا ولم نمیکنی هااا؟؟؟
_آدم که بردشو ول نمیکنه
+*یدونه محکم زدی تو دیکش*
_آخخخخ
+من برده تو نیستم آشغال
_متاسفم ولی آیده خوبی پیش روت نیست(با صدای گرفته)
+هه..من باید اینو بگم که دیگه نمیتونی بابا شی..
_به موقعش معلوم میشه..
*پرتت کرد تو ماشین*
+هوووی مگه خر پرت میکنی تو ماشین
_شاید
+بیشور
[ماشین راه افتاد]
+داریم کجا میریم الان
بادیگارد:عمارت ارباب جونگکوک
+ارباب جونگکوک..(با حالت مسخره کردن)
[رسیدین عمارت]
(اسلاید۲)
[وارد عمارت شدین]
+واوو
+و..وایسا
+هووی کوک کجا
_ا.ت مگه اسکلی صد دفعه بهت گفتم اسممو نگو!بهم بگو ارباب!(با داد و با حالت ترسناک)
+..ب..باشه(بغض)
_خانم مین لطفا به ا.ت اینجا و کارش رو معرفی کن.
علامت خانم مین:#
#چشم ارباب جونگکوک
یاد بگیر ا.تتت(اینو در حالی گفت که داشت از پله ها میرفت بالا که برسه به اتاقش.)_
+گگگگ(مسخره کردن)
#ببین دخترم..بنظرم با ارباب جونگکوک در نیفت..
#تجربیات اینو بهم ثابت کرده..هه
+سکوت..
#خب،ببین دخترم تو به گفته ارباب جونگکوک الان دیگه دستیار شخصیشی
+چی؟دستیار شخصیش؟؟
+مگه من چه گناهی کردم؟
.
.
.
۴.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.