ارباب من🖤
ارباب من🖤
پارت ³
#ببین دخترم تو دیگه الان دستیار شخصی ارباب جونگکوکی
+چی؟مگه من چه گناهی کردم که باید دستیار شخصی این شلغم شم؟(خودتی)
#دخترم،من ۱۷ ساله که دارم برای خاندان جئون کار میکنم.
+خب؟
#اگه با ارباب جونگکوک کنار بیای،اون انقدرم آدم مغروری نیست،بلکه خیلی آدم شیرین و بانمکیه..
+چی؟اون؟هه
#جدی میگم
#حالا بزار افراد اینجا رو بهت معرفی کنم.
#ارباب جونگکوک،فامیلیش جئونه و در حال حاضر بزرگترین مافیای کره اس.
+..پشمام..
#دوستای صمیمی ارباب جونگکوک هم؛کیم تهیونگ و چا اون وو هستن..
+آها..
#حالا بیا توی عمارت رو بهت معرفی کنم..
#..ببین..از در ورودی که میای داخل,اون پله بزرگه که وسط عمارته میخوره به دوتا اتاق
#یکیش اتاق ارباب جونگکوک هست و یکیش هم اتاق برای تصمیمات مهمیه که ارباب
جونگکوک میگیرن که معمولا با ارباب تهیونگ و ارباب اونوو اون تصمیم رو میگیرن.
+وای چقدر پیچیدهه
#(خنده)
# سمت راست عمارت اتاق منه و اتاق بغلیشم اتاق توعه
+باشه ولی..خیلی یهویی نشد؟من دو ساعت پیش از خونه زدم بیرون و الان یهو شدم خدمتکار یه مرتیکه ی..
#اشکالی ندارع دخترم،سعی کن تحمل کنی
+(گریه)
#اوو گریه نکن دیگه(بغلش کرد)
+من الان چیکار کنم ؟
#آها راستی،قوانین و کار هایی که باید انجام بدی موند..
#قوانین تو اینه که:
¹-فقط از ارباب جونگکوک دستور میگیری،
²-بدون اجازه ارباب جونگکوک حق رفتن از بیرون عمارت رو نداری ،
³-تا چند وقت اجازه استفاده از تلفن رو نداری،
⁴-هر روز صبح برای ارباب جونگکوک قهوه میبری با یه قند قهوه ای،
⁵-هر روز صبح تو باید کرواتش رو ببندی
#حالا بقیشم خود ارباب بهتون میگن
+یا خدا کرواتشم من ببندم؟من که بلد نیستم.
#خب باید یاد بگیری(خنده)
#اصن فردا خودم بهت یاد میدم الان برو بخواب خسته ای حتما
+باشه شب بخیر
#شب بخیر
[فردا صبح]
#ا.ت..ا.ت
+اههه مامان ولم کن دیگه فقط ۵ دقیقه
#(خنده)
+مامان نخند دیگه بزار بخوابم
#متاسفم دخترم ولی باید پاشی تا برای ارباب جونگکوک قهوه ببری و کرواتش رو ببندی
+(بیدار شد)
+چیییی
#...
+اههه(با حالت گریه مصنوعی)
#پاشو که باید بستن کروات رو هم بهت یاد بدم
+ایشش مرتیکه..باشه
[موقع بردن قهوه]
.
.
.
پارت ³
#ببین دخترم تو دیگه الان دستیار شخصی ارباب جونگکوکی
+چی؟مگه من چه گناهی کردم که باید دستیار شخصی این شلغم شم؟(خودتی)
#دخترم،من ۱۷ ساله که دارم برای خاندان جئون کار میکنم.
+خب؟
#اگه با ارباب جونگکوک کنار بیای،اون انقدرم آدم مغروری نیست،بلکه خیلی آدم شیرین و بانمکیه..
+چی؟اون؟هه
#جدی میگم
#حالا بزار افراد اینجا رو بهت معرفی کنم.
#ارباب جونگکوک،فامیلیش جئونه و در حال حاضر بزرگترین مافیای کره اس.
+..پشمام..
#دوستای صمیمی ارباب جونگکوک هم؛کیم تهیونگ و چا اون وو هستن..
+آها..
#حالا بیا توی عمارت رو بهت معرفی کنم..
#..ببین..از در ورودی که میای داخل,اون پله بزرگه که وسط عمارته میخوره به دوتا اتاق
#یکیش اتاق ارباب جونگکوک هست و یکیش هم اتاق برای تصمیمات مهمیه که ارباب
جونگکوک میگیرن که معمولا با ارباب تهیونگ و ارباب اونوو اون تصمیم رو میگیرن.
+وای چقدر پیچیدهه
#(خنده)
# سمت راست عمارت اتاق منه و اتاق بغلیشم اتاق توعه
+باشه ولی..خیلی یهویی نشد؟من دو ساعت پیش از خونه زدم بیرون و الان یهو شدم خدمتکار یه مرتیکه ی..
#اشکالی ندارع دخترم،سعی کن تحمل کنی
+(گریه)
#اوو گریه نکن دیگه(بغلش کرد)
+من الان چیکار کنم ؟
#آها راستی،قوانین و کار هایی که باید انجام بدی موند..
#قوانین تو اینه که:
¹-فقط از ارباب جونگکوک دستور میگیری،
²-بدون اجازه ارباب جونگکوک حق رفتن از بیرون عمارت رو نداری ،
³-تا چند وقت اجازه استفاده از تلفن رو نداری،
⁴-هر روز صبح برای ارباب جونگکوک قهوه میبری با یه قند قهوه ای،
⁵-هر روز صبح تو باید کرواتش رو ببندی
#حالا بقیشم خود ارباب بهتون میگن
+یا خدا کرواتشم من ببندم؟من که بلد نیستم.
#خب باید یاد بگیری(خنده)
#اصن فردا خودم بهت یاد میدم الان برو بخواب خسته ای حتما
+باشه شب بخیر
#شب بخیر
[فردا صبح]
#ا.ت..ا.ت
+اههه مامان ولم کن دیگه فقط ۵ دقیقه
#(خنده)
+مامان نخند دیگه بزار بخوابم
#متاسفم دخترم ولی باید پاشی تا برای ارباب جونگکوک قهوه ببری و کرواتش رو ببندی
+(بیدار شد)
+چیییی
#...
+اههه(با حالت گریه مصنوعی)
#پاشو که باید بستن کروات رو هم بهت یاد بدم
+ایشش مرتیکه..باشه
[موقع بردن قهوه]
.
.
.
۷.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.