پارت

پارت+④




"ا/ت+ویو"

نمیدونم+چرا++کوک+روز+به+روز++داشت+عصبی+ترو+روانی+تر+میشد+الکی+سرم+داد+میزد+هی+منو+کتک+میزد+نمیدونم+چرا+اینجوری+شده+بود++.

چقد+گشنمه+وایی+بزار++برم+پایین+یچی+بخورم+

(وارد+اشپز+خونه++شد+که+کوک+رو+دید)+

ا/ت:+س..+س+سلام

کوک+بهش+تنه+زدو+رفت+زیر+لب+گفت+هرزه


ا/ت+بغضش+گرفت+لباسشو+پوشید+رفت+بیرون+از+خونه+هوا+بارونی+بود+تو+پیاده+روه+نشستو++زانوشو+بغل+کردو+گریه+کرد
++

بعد+چند+دقیقه+گریه+یهو+متوجه++شد+یکی++مانع+بارون+ریختن+رو+سرشه
+یه+لحظه++خوشحال+شد+گفت+شاید+کوکه++سری+بالا+سرشو+نگا+کرد+


ولی+یکی+دیه+رو+دید+که+یه+چتر+بالا+سر+ا/ت+گرفته





..
..
..
..
..
..
خماریی

یعنی اون مرد کی بود

شرط: 8 لایک
دیدگاه ها (۱۲)

ولی این.... هعب یکم بغضم گرف:) ♡

من یه نفرو دارم که امرو تولدشه:) ♡🙂❤️‍@nilou_far

بیاین بازی

وانشات پارت ①

عشق مافیاییp2

مرگ بی پایان پارت ۳۰

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط