دختر جهنمی

پارت : چهارم

ته : خوب شب راننده رو میفرستم دنبالتون اگه بخواید میتونید ۲ دست لباس بیارید
جنی تعجب کرد
کوک : دوتا ؟
ته : اره همه لباس و کفش و اینا رو خودمون اماده میکنیم
لیسا از ته سالن
لیلی : تهیونگ ؟
ته : بله
لیلی : میشه یه دقیقه؟
تهیونگ نفس سنگینی کشید و پاشد و رفت سمت لیلی ت‌و آشپزخونه
ویو کوک :
از موقعی که دوباره نشستم حالم ریده مانه اصلا دارم به شاخ میرم نمیدونم چی ارومم میکنه
جنی : اها راستی
جین : بله ؟
جنی : شما قوانین مارو خوندید نه ؟
جین : بله
(تهیونگ داره از آشپزخونه میاد )
جنی : پس چرا به لیسا گفتید که آمار ما رو بگیره ، شما حتی اجازه نداشتید اسم...
ته : من بهش گفتم
جین : هیییی (چهره خنگ)
جنی : خوب ؟
ته : انتظار ندارید که انقدر راحت فبول کنم امدیم و بهم خیانت کردید
جنی : خوب اقای سوکجین مثل اینک...
ته : مشکلی نیست خانم جنی کیم حلش میکنیم
کوک : کی ؟
ته : شب ، شب ساعت ۷ میان دنبالتون تو همون رستورانه
جنی : میشه خودمون بیایم ؟
ته : نه
جین : چرا که نه البته راحت باشید ( نگاه ترسناکی به تهیونگ )
کوک : خوب دیگه بریم
جنی سر تکون داد و راه افتادن
۵ دقیقه بعد
لیسا : کوشن ؟
ته : رفتن
جین : لیسا یه قهوه میریزی
لیسا نشست
جین : الان نشنیدی ؟
لیلی : بگو معشوقتون براتون بریزن
تهیونگ یه نیش خند زد که با نگاه کردن به جین قط شد
جین : مرز
لیسا از خنده منفجر شد
جین : لا الله اله لا
لیسا و تهیونگ دارن میخندن
جین گوشیش زنگ میخوره
ته : همون هلال زادس ؟(با خنده)
جین : ال حق که خواهر برادرین
لیسا و تهیونگ خندشون قط شد
لیلی : منظورش چی بود ؟
_____
ویو جیسو (جیسو خانم وارد میشود):
زنگ زدم به جین و بهش گفتم شب باید بیاد خونه و گفت نه منم تلفن و قط کردم و قهر کردم و الان داره گوشیمو از دلایل مسخره سوراخ میکنه
خلاصه رفتم خونه و نهار درست کردم و عکس از خودم عکس گرفتم و فرستادم برا جین
پیاماشون :
جین : الان اینکارات یعنی چی؟؟؟
جین : اگه دوس داری بیام دنبالت
جین : جواب منو بده
جین : لجباز
جیسو خندید و شروع به جواب دادن کرد که با پیام جدید جین حالش بد کرد(عشقم دیشب چیشد ؟) و همه چیزایی که نوشته بود و پاک کرد و گوشی رو گذاشت رو میز و لقمه دیگری رو ور داشت که پشیمون شد و لقمه رو توی ظرف گذاشت و رفت روی کاناپه دراز کشید ، فیلم و پلی کرد و با بغض شروع به دیدن کرد
$______$
ویو رزی (لیدی منه) :
تو حموم بودم داشتم با اهنگ دوش میگرفتم که گوشیم پیام امد (پیام : پرونده رو تو تلگرام فرستادم) رزی از ذوق گریم گرفت اگه این پرونده رو خوب انجام بدم میتونم برم استرالیا پیش خانوادم
رزی : خدایا مرسی
€_________€
ویو کوک و جنی ماشین :
کوک اهنگو کم کرد
کوک : میگم ، اممم .ام
جنی : چته ؟
کوک : یه دختره بود
جنی : لیسا
کوک : چی ؟
جنی : اسمش لیساست
کوک : اها
جنی : خوب؟
کوک : چی خوب ؟
جنی : ادامه حرفت
کوک : اه فهمیدم ، میگم فرق داره
جنی : با چی فرق داره
کوک : نمیدونم ، اصن دارم چی میگم ولش کن
جنی : جونگکوک
کوک : بله ؟
جنی : عاشق نشی
کوک : چی میگی ، چرا زر میزنی ( باخنده )
(جنی داشت با اخم نگاهش میکرد)
کوک : خیل خوب راهمون و میریم
6____6
ته : سلام
جنی : سلام
جین : لیسا الان میاد و راهو بهتون نشون میده تمام لباس و کفش و هر چرت پرت دیگه ای هست تو اتاقاتون
لیسا دوید سمت جنی و جونگکوک ورسید بهشون جونگکوک نگاهشو دزدید
لیسا : سلاممممممم
جنی : خوبی ؟
لیلی : عالیم
جنی : خوبه
لیلی : خیلی هیجان داشتم واسه امروز
جنی : عاشقتم دختر
لیلی : اه فقط من اتاقا رو سعی کردم به سلیقه شما ها هم باشه وس از دکوراسیون شکایت نکنید (کیوت)
کوک : امم بهتر نیس بریم تو سرده
ته : حتما
لیسا جاهارو به جنی و کوک نشون داد
ویو جنی :
پشمام ریخته بود ، همچی یکم زیاد خوب بود ولی کشو نداشت و لباسامو پیدا نمیکردم تا اینکه صدای در امد رفتم و در و باز کردم
ته : سلام
جنی : سلام
تهیونگ : اینا لباس های خوابتونن
جنی : اها ممنون
لباسارو گرفت و تهیونگ داشت میرفت
جنی : اممم
ته : جانم
ویو ته :چرا گفتم جانم ؟
جنی : من اینجا کشو ندارم؟
ته : چرا
جنی : خوب کوش
ته نزدیک جنی شد
ته : یه لحظه
جنی رفت اونور و تهیونگ امد تو ، تهیونگ کنترل جای تلویزون و بر داشت و سمت دیوار رفت و یکی از دکمه هارو فشار داد که دیوار عین یه در کشویی باز شد ، جنی اروم وارد شد
جنی : پشمام
یه اتاق با انواع لباس و کفش و عطر و لوازم ارایشی بود
جنی : عین رویاس
تهیونگ تا اون موقع داشت زمین و نگاه میکرد و سعی میکرد جدی باشه ولی یه نیمچه نگاهایی به جنی مینداخت که یه حسی بهش دست داد که نمیتونه تمرکز کنه
دیدگاه ها (۳)

پارت : ادامه چهارم جنی : مرسی ، این اینته :میدونم : کاری ب...

دختر جهنمی

فیک جدیدیییییییی

قیافه عنم رو ول کن بیا پایین

دختر جهنمی

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط