دختر جهنمی
پارت : سوم
نکته : تهلیسا و جنکوک خواهر برادرن
لیسا : وای واقعا ببخشید ، تقصی..
ویو لیسا :
همینجوری پشت سر هم داشتم میگفتم ببخشید که یه دفعه دیدم یه زن با لباس پلیس پیاده شد ریدم تو خودم نفسم بالا نمیومد دستام از عرق خیس شده بود
فرد : خانوم چه خبرته ؟
لیسا که نفسش بالا نمیومد گفت : من ...م..ن خیلی عز.ر..میخوام
فرد : خوبید خانوم ؟
لیسا : اره ..ا..رع
لیسا یه بطری اب از تو ماشین ور داشت و خورد و بعد چند دقیقه حالش اوکی شد
فرد : خوب شدید خانوم
لی لی :اره فوبیا تصادف داشتم برا همین
فرد : اوهوممم
لی لی : شمارتون و بدید براتون خسارت و واریز کنم
شماره رو نوشت و داد
لیلی : فردا واریز میکنم
فرد : حتما
فرد امد سوار ماشین بشه
لیلی : ببخشید ، اسمتون چیه ؟
فرد : اسمم رزی عه ، رزی پارک
خداحافظی کردن
ویو جین :
تهیونگ دوباره دیر کرده بود جندوکی و کوک هم رسیده بودن هی مجبور بودم طارف کنم که خواهر برادر از راه برسن
ویو لیسا :
رفتم پارک کردم تو حیاط که دیدم یه ماشین جدید داخله بازم دیر رسیدم بدو بدو رفتم سمت در به در که رسیدم داشتم خودمو توی شیشه های بغل نگاه کردم و موهامو درست کردم که کنجکاو شدم ، به شیشه نزذیک تر شدم و با دقت داشتم داخل رو نگاه میکردم که دیدم دختره پشتش به من بود پسره روی مبل نشسته و داره پاشو میلرزونه و به میز نگاه میکرد ، خدا وکیلی از نیم رخ جذاب بود ، ولی چرا ساکته یعنی تهیونگ هنوز نیومده ؟
راوی : جونگ کوک نگاهای سنگینی روی خودش احساس کرد سرشو چرخوند و لیسا رو دید لیسا سری روش و بر گردوند و به در تکیه داد
لیلی : به خیر گذشت
ویو کوک :
به پنجره های بغل در نگاه کردم و یه دختر رو دیدم ، شاید اشتباه دیدم ، نکنه جاسوسه که اونجوری پش.. ، پا شدم و ریلکس رفتم سمت در و در و باز کردم که...
ویو لیسا :
به در تکیه داده بودم ، که یه دفعه دیدم رفتم عقب و داشتم میوفتادم که یه دفعه یه دست رفت زیر بغلم و یکی دیگه هم دور کمرم
لیسا : واییی
کوک : خوبید ؟
راوی : لیسا سعی کرد وایسه ولی بیشتر گند زد و بیشتر سر خورد و یه جورایی کاملا وزنش روی جونگکوک بود ، که کوک با یه حرکت وایسادونش ، لیسا خودشو جمع کرد و روبه جونگکوک وایساد
لیسا : وای باورم نمیشه (دستشو گذاشت جلو دهنش) ، بالاخره دیدمتون (زیر لب)
کوک : من باید بشناسمتون ؟
لیلی : اوه ببخشید ، نه ، نه امممم ، من لیلی ام
کوک : (سرتکون داد) خوشب...
لیلی : من هکر تیمم، اسم اصلی منم لیساس ،،، اوه ببخشید داشتی حرف میزدی
کوک خندید ( خنده خرگوشی)
لیسا توی چشای کوک نگاه میکرد کوک هم با یه برق خاصی تو چشمای لیسا نگاه می کرد
کوک یه لحظه حس کرد درونش داغ شد ، لبخندش محو شد ، ولی همچنین لیسا داشت میخندید و تکون میخورد
لیسا : اممم میشه لطفا ( به در اشاره کرد )
کوک : عااا ببخشید بفرمایید
لیسا رفت اشپز خونه
€______€
ویو ته :
دیر کرده بودم ولی مهم نبود ، بالاخره من رئیسم .
رسیدم دم در ریموت و ور داشتم و در رو باز کردم وارد شدم و پارک کردم . پیاده شدم ، که دیدم ماشین لیسا جلوش داغون شده ، قلبم امد تو دهنم یه دقیقه موندم
دویدم به سمت خونه این چی میدویدم تا رفتم داخل خونه و جنی رو مبل نشسته بود ، یه دقیقه بهش نگاه کردم یه دفعه برگشت و نگاهم کرد حواسم پرت شده بود به راهم ادامه دادم
$_____$
ویو لیسا :
داشتم قهو هارو می اوردم که یه دفع..
ته : لیسااااااا (سلفه)
قهو ها از دستش افتاد و لیوانا شکست
جین : تهیونگ تو اشپز خونس ، سالمه
تهیونگ سلفه های شدید داشت میکرد ، جنی پا شد
جنی : بزار برم برات آب بیارم : کوک
جنی رفت داخل آشپز خونه که دید لیسا داره شیشه ها رو جمع میکنه
جنی : واییی بزار کمکت کنم
جنی خم شد که یه دفعه لیسا دیدش
لیسا : جنی کیم ( با تعجب ) ، وای باورم نمیشه دارم از نزدیک میبینمت واییییییییییی شما بهترین و خوشگل ترین و دیگهه ( داره فک میکنه )
جنی : وایسا وایسا تو منو جنی کیم صدا کردی ؟
لیسا : اووو اره من نباید اسم واقعیتون و بدونم ولی ، من هکرم و ... .خوب ازم خواستن ازتون اطلاعات جمع کنم
جنی پا شد و یه لیوان اب ور داشت و رفت سمت تهیونگ
_____
ویو جین :
جنی امد پیش تهیونگ نشست و لیوان آب و داد دستش تهیونگ نصف لیوان و خورد و لیوان و داد جنی
ته : مرسی
جنی : بقیشم بخور
ته لیوان و دوباره گرفت و تا ته خورد و سرشو به نشونه ممنون تکون داد
جنی : خواهش
تهیونگ سمت قرارداد رفت و اون و خوند یه ۱۰ دقیقه فقط داشت میخوند و تمومش کرد و دوباره برگشت صفحه اول
کوک : مشکلی هست ؟ (تعنه)
ته : اره ، امممممم ، میخوام یه چیزی اضافه کنم
جنی : خوب ؟
ته : میخوام تو همین خونه زندگی کنید
کوک : هرچی تو بگی
جنی : .نفس عمیقی کشید. باشه
ته خودکار و ور داشت و امضا کرد
ببخشید کم بود
باییییی
نکته : تهلیسا و جنکوک خواهر برادرن
لیسا : وای واقعا ببخشید ، تقصی..
ویو لیسا :
همینجوری پشت سر هم داشتم میگفتم ببخشید که یه دفعه دیدم یه زن با لباس پلیس پیاده شد ریدم تو خودم نفسم بالا نمیومد دستام از عرق خیس شده بود
فرد : خانوم چه خبرته ؟
لیسا که نفسش بالا نمیومد گفت : من ...م..ن خیلی عز.ر..میخوام
فرد : خوبید خانوم ؟
لیسا : اره ..ا..رع
لیسا یه بطری اب از تو ماشین ور داشت و خورد و بعد چند دقیقه حالش اوکی شد
فرد : خوب شدید خانوم
لی لی :اره فوبیا تصادف داشتم برا همین
فرد : اوهوممم
لی لی : شمارتون و بدید براتون خسارت و واریز کنم
شماره رو نوشت و داد
لیلی : فردا واریز میکنم
فرد : حتما
فرد امد سوار ماشین بشه
لیلی : ببخشید ، اسمتون چیه ؟
فرد : اسمم رزی عه ، رزی پارک
خداحافظی کردن
ویو جین :
تهیونگ دوباره دیر کرده بود جندوکی و کوک هم رسیده بودن هی مجبور بودم طارف کنم که خواهر برادر از راه برسن
ویو لیسا :
رفتم پارک کردم تو حیاط که دیدم یه ماشین جدید داخله بازم دیر رسیدم بدو بدو رفتم سمت در به در که رسیدم داشتم خودمو توی شیشه های بغل نگاه کردم و موهامو درست کردم که کنجکاو شدم ، به شیشه نزذیک تر شدم و با دقت داشتم داخل رو نگاه میکردم که دیدم دختره پشتش به من بود پسره روی مبل نشسته و داره پاشو میلرزونه و به میز نگاه میکرد ، خدا وکیلی از نیم رخ جذاب بود ، ولی چرا ساکته یعنی تهیونگ هنوز نیومده ؟
راوی : جونگ کوک نگاهای سنگینی روی خودش احساس کرد سرشو چرخوند و لیسا رو دید لیسا سری روش و بر گردوند و به در تکیه داد
لیلی : به خیر گذشت
ویو کوک :
به پنجره های بغل در نگاه کردم و یه دختر رو دیدم ، شاید اشتباه دیدم ، نکنه جاسوسه که اونجوری پش.. ، پا شدم و ریلکس رفتم سمت در و در و باز کردم که...
ویو لیسا :
به در تکیه داده بودم ، که یه دفعه دیدم رفتم عقب و داشتم میوفتادم که یه دفعه یه دست رفت زیر بغلم و یکی دیگه هم دور کمرم
لیسا : واییی
کوک : خوبید ؟
راوی : لیسا سعی کرد وایسه ولی بیشتر گند زد و بیشتر سر خورد و یه جورایی کاملا وزنش روی جونگکوک بود ، که کوک با یه حرکت وایسادونش ، لیسا خودشو جمع کرد و روبه جونگکوک وایساد
لیسا : وای باورم نمیشه (دستشو گذاشت جلو دهنش) ، بالاخره دیدمتون (زیر لب)
کوک : من باید بشناسمتون ؟
لیلی : اوه ببخشید ، نه ، نه امممم ، من لیلی ام
کوک : (سرتکون داد) خوشب...
لیلی : من هکر تیمم، اسم اصلی منم لیساس ،،، اوه ببخشید داشتی حرف میزدی
کوک خندید ( خنده خرگوشی)
لیسا توی چشای کوک نگاه میکرد کوک هم با یه برق خاصی تو چشمای لیسا نگاه می کرد
کوک یه لحظه حس کرد درونش داغ شد ، لبخندش محو شد ، ولی همچنین لیسا داشت میخندید و تکون میخورد
لیسا : اممم میشه لطفا ( به در اشاره کرد )
کوک : عااا ببخشید بفرمایید
لیسا رفت اشپز خونه
€______€
ویو ته :
دیر کرده بودم ولی مهم نبود ، بالاخره من رئیسم .
رسیدم دم در ریموت و ور داشتم و در رو باز کردم وارد شدم و پارک کردم . پیاده شدم ، که دیدم ماشین لیسا جلوش داغون شده ، قلبم امد تو دهنم یه دقیقه موندم
دویدم به سمت خونه این چی میدویدم تا رفتم داخل خونه و جنی رو مبل نشسته بود ، یه دقیقه بهش نگاه کردم یه دفعه برگشت و نگاهم کرد حواسم پرت شده بود به راهم ادامه دادم
$_____$
ویو لیسا :
داشتم قهو هارو می اوردم که یه دفع..
ته : لیسااااااا (سلفه)
قهو ها از دستش افتاد و لیوانا شکست
جین : تهیونگ تو اشپز خونس ، سالمه
تهیونگ سلفه های شدید داشت میکرد ، جنی پا شد
جنی : بزار برم برات آب بیارم : کوک
جنی رفت داخل آشپز خونه که دید لیسا داره شیشه ها رو جمع میکنه
جنی : واییی بزار کمکت کنم
جنی خم شد که یه دفعه لیسا دیدش
لیسا : جنی کیم ( با تعجب ) ، وای باورم نمیشه دارم از نزدیک میبینمت واییییییییییی شما بهترین و خوشگل ترین و دیگهه ( داره فک میکنه )
جنی : وایسا وایسا تو منو جنی کیم صدا کردی ؟
لیسا : اووو اره من نباید اسم واقعیتون و بدونم ولی ، من هکرم و ... .خوب ازم خواستن ازتون اطلاعات جمع کنم
جنی پا شد و یه لیوان اب ور داشت و رفت سمت تهیونگ
_____
ویو جین :
جنی امد پیش تهیونگ نشست و لیوان آب و داد دستش تهیونگ نصف لیوان و خورد و لیوان و داد جنی
ته : مرسی
جنی : بقیشم بخور
ته لیوان و دوباره گرفت و تا ته خورد و سرشو به نشونه ممنون تکون داد
جنی : خواهش
تهیونگ سمت قرارداد رفت و اون و خوند یه ۱۰ دقیقه فقط داشت میخوند و تمومش کرد و دوباره برگشت صفحه اول
کوک : مشکلی هست ؟ (تعنه)
ته : اره ، امممممم ، میخوام یه چیزی اضافه کنم
جنی : خوب ؟
ته : میخوام تو همین خونه زندگی کنید
کوک : هرچی تو بگی
جنی : .نفس عمیقی کشید. باشه
ته خودکار و ور داشت و امضا کرد
ببخشید کم بود
باییییی
- ۲.۰k
- ۱۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط