پسر بچه ای ساله که یک روز کار خیلی بدی کرده بود مامانش

پسر بچه ای 4 ساله که یک روز کار خیلی بدی کرده بود مامانش دنبالش دوید
تا بیرون حیاط
پسرک همون جلوی در ایستاد و جلوتر نرفت
مامانش هم کتکش زد
بعد وقتی برگشت تو خونه
با چشمای پر از اشک به مامانش گفت :
فکر نکن نمی تونستم فرار کنما
تو چادر سرت نبود !

#غیرت
دیدگاه ها (۴)

آخ ک بغلت چه عالمی دارد ...محکم تر بغلم کن عزیز جان❤ ️میخواه...

خوب شد تـــــو آمدی وگرنه من از کجا می فهمیدم یک نفر را می ت...

#عزیزم_تولدت_مبارک❤ 1396/03/08

☆ عشق روانی من (۷) ☆☆ از زبان هیروکو ☆سه هفته گذشته بود.توی ...

عشق سادیسمی من

اخیییی ولم کردی؟؟؟الان خیال داری ناراحت بشمممم؟؟؟نو نو نو من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط