از نمایشمنجیدرصبحنمناک

از نمایش#منجی_در_صبح_نمناک
استاد#اکبر_رادی .
. .
استانیا_چطور است یک مدت از ایران خارج بشوید؟

شایگان_آره.برای من بورس دو ساله هم گرفته اند....
.
استانیا_بله؛ ولی .... شایگان_کتایون اصرار داردکه این بورس را قبول کنم و باش برم....
.

استانیا_میتوانید با گذرنامه ی آزاد بروید
.

شایگان_آه؛ استانیا ؛ غمی که من دارم ؛ فولاد را اب میکند

استانیا_بالاخره باید راه بهتری برای زندگی کردن وجود داشته باشد....با خانمتان بروید استاد....
.

شایگان_کجا بروم؟ اروپا به قدری گرفتار است که دیگر منتظر نویسنده ای به نام شایگان نیست....وانگهی..بوی محبوبه ی شب را میشنوی؟ عطر من به این شب است.من دیم همین خاکم و اگر بروم ؛ یکساله تباه میشوم.

استانیا-نه شما ادامه بدهید....فقط باید ایمان داشته باشید..باید لیاقتها و ارزشهای خودتان را به یاد بیاورید...شما انسانهای زیبایی خلق کرده اید.....غم شما شریف است......." اکبر رادی"...
.
.
.
.
.
. فراموشت نمیکنیم استاد.... تمرینهای نمایش#خانمچه_و_مهتابی؛ نوشته ی استاد اکبر رادی به کارگردانی #چیستا_یثربی برای نمایشنامه خوانی و انشالله اجرای عمومی به زودی آغاز میشود.این حرکت زیر نظر #بنیاد_رادی به سرپرستی همسر گرامی استاد ؛بانو#حمیده_عنقا انجام میشود.... فراموشت نمیکنیم استاد..تو دیم این خاکی!
.
.
در تک تک جملات بالا ؛ من صدای باران را از پشت پنجره ها میشنوم.... #چیستایثربی#شاگردت .
#تاتر
#نمایش
#صحنه
#بنیاد_رادی
#منجی_در_صبح_نمناک
#دیالوگ

عکس:بزرگداشت استاد رادی با حضور خود ایشان و اساتید دیگر.من هم درباره ی نقش #زن در آثار ایشان سخنرانی داشتم....
.
.
.
..
.
.
دیدگاه ها (۱)

#او_یکزن#قسمت_هجده#چیستایثربیوقتی دستش را از پیراهن سپید خون...

#او_یکزن#قسمت_نوزده#چیستا_یثربیگفتم:تو دروغ میگی!امکان نداره...

برای علاقه مندان کلاسهای کارگاهی نمایشنامه نویسی من#شیوه_مدر...

#لورکاسبزتو را من سبز میخواهمای باد سبزشاخه های سبز.... #فدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط