پایگاه عشق:)
پایگاه عشق:)
[ پارت ¹⁵ ]
خب بعد از ۴ قرن بریم که یه پارت داشته باشیم..."
___★ ات ویو ★___
بلاخرههه؟ بالاخره به هم رسیدیم؟ بالاخره به هم اعتراف کردیم؟
جیمین: " دوستت دارمم .."
ات: " منم دوستت دارمم .. "
باورم نمیشه ..." حالا چی شده؟ تا الان یه ماه گذشته .. ولی هنوز به کسی نگفتیم ..
جز جونگکوک ، تنها کسی که میدونه ... البته ، خودش فهمید ... اون روز توی بار .. خب ، نظرتون چیه که برگردیم به یک ماه پیش ؟ برگردیم .. "
جونگکوک: خبب خبب
ات: چیزی نمیگییااا
جیمین: قطعاا
جونگکوک: یه شرطی داره
ات: چی؟؟
جونگکوک: خب ، شاید بهم فوش بدین ..
ات: خب چیهه؟
جونگکوک: یه دختری هست ، به نام یجی؛
جیمین: یجی ؟ یجی کیه؟
جونگکوک: یجی ؟ یجی دختریه که مامانم چند ماهه پیگیرشه .. برای چی ؟ برای قرار از قبل تعیین شده ..
ات: خب چی شدد ؟ دوست نداری ؟
جونگکوک: نه
جیمین: خوب ما چیکار کنیمم؟
جونگکوک: میشه جیمین تو بری به اون قرار !؟
جیمین: چیی؟! عمراا
جونگکوک: نمیخواد که با دختره اوکی شییی .... فقط ردش کن
جیمین: ینی چیی ؟!
جونگکوک: همینن
جیمین: خودت ردش کن ، به من چهه
جونگکوک: لطفاا
جیمین: یکی دیگه رو بگوو
جونگکوک: نمیخوای به کل دنیا بگم که با ات قرار میزاری نهه؟
جیمین: واقعا تهدیدگر خوبی هستی
جونگکوک: مخلصم
ات: جیمین واقعا میخوای بریییی؟
جیمین: خوب ردش میکنمم ، بهرحالللل
ات: از روز اول داری اینطوری میکنیی؟
جیمین: خوب ببخشیدد اگه کاری کردمم
ات: خوب کاری نکردیی قراره بکنییی
جیمین: افف
جونگکوک: امم ³ روز دیگه هتل ... ساعت ⁵ اوکیی؟
جیمین: چشممم هر چی شما بگیی
جونگکوک: اهوم
جیمین: زود ردش میکنم میام ، گفته باشمم
جونگکوک: آفرینن
ات: ردش میکنی میای!
جیمین: چشمم
نظرر؟
شرایط:
¹⁵ لایک:/
¹⁰ کامنت:/
[ پارت ¹⁵ ]
خب بعد از ۴ قرن بریم که یه پارت داشته باشیم..."
___★ ات ویو ★___
بلاخرههه؟ بالاخره به هم رسیدیم؟ بالاخره به هم اعتراف کردیم؟
جیمین: " دوستت دارمم .."
ات: " منم دوستت دارمم .. "
باورم نمیشه ..." حالا چی شده؟ تا الان یه ماه گذشته .. ولی هنوز به کسی نگفتیم ..
جز جونگکوک ، تنها کسی که میدونه ... البته ، خودش فهمید ... اون روز توی بار .. خب ، نظرتون چیه که برگردیم به یک ماه پیش ؟ برگردیم .. "
جونگکوک: خبب خبب
ات: چیزی نمیگییااا
جیمین: قطعاا
جونگکوک: یه شرطی داره
ات: چی؟؟
جونگکوک: خب ، شاید بهم فوش بدین ..
ات: خب چیهه؟
جونگکوک: یه دختری هست ، به نام یجی؛
جیمین: یجی ؟ یجی کیه؟
جونگکوک: یجی ؟ یجی دختریه که مامانم چند ماهه پیگیرشه .. برای چی ؟ برای قرار از قبل تعیین شده ..
ات: خب چی شدد ؟ دوست نداری ؟
جونگکوک: نه
جیمین: خوب ما چیکار کنیمم؟
جونگکوک: میشه جیمین تو بری به اون قرار !؟
جیمین: چیی؟! عمراا
جونگکوک: نمیخواد که با دختره اوکی شییی .... فقط ردش کن
جیمین: ینی چیی ؟!
جونگکوک: همینن
جیمین: خودت ردش کن ، به من چهه
جونگکوک: لطفاا
جیمین: یکی دیگه رو بگوو
جونگکوک: نمیخوای به کل دنیا بگم که با ات قرار میزاری نهه؟
جیمین: واقعا تهدیدگر خوبی هستی
جونگکوک: مخلصم
ات: جیمین واقعا میخوای بریییی؟
جیمین: خوب ردش میکنمم ، بهرحالللل
ات: از روز اول داری اینطوری میکنیی؟
جیمین: خوب ببخشیدد اگه کاری کردمم
ات: خوب کاری نکردیی قراره بکنییی
جیمین: افف
جونگکوک: امم ³ روز دیگه هتل ... ساعت ⁵ اوکیی؟
جیمین: چشممم هر چی شما بگیی
جونگکوک: اهوم
جیمین: زود ردش میکنم میام ، گفته باشمم
جونگکوک: آفرینن
ات: ردش میکنی میای!
جیمین: چشمم
نظرر؟
شرایط:
¹⁵ لایک:/
¹⁰ کامنت:/
۱.۴k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.