وقتی خورشید طلوع کردمیشید دخترک رو توی بغل پسرک پیدا کر

~وقتی خورشید طلوع کرد،میشید دخترک رو توی بغل پسرک پیدا کرد.البته تنها چیزی که ازش معلوم بود موهای صورتیش بود..تا گردنش رو پتوی سفیدی پوشونده بود و صورتش توی سینه های ورزیده پسرک پوشیده شده بود..پسرک با دستاش شروع به نوازش موهای خوشبوی دخترک کرده بود و تصمیم به بیدار کردنش داشت..~
The and..:)
دیدگاه ها (۰)

هعیی کاشکی منم اونجا بودممم

حتی مامانم نفهمید چمه:بالِش خیس مرا امروز مادر دید و گفت باز...

من نمیرممم واسه خنده هاش🫠🥲

جناب کیم..🤧🥲

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 81 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩یون...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ¹⁵..و اون سریع فشار دستاش رو دورم کم کرد و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط