یعنی میخوام بگم خوبه حالم دکتر ...
یعنی میخوام بگم خوبه حالم دکتر ...
بهترم خیلی ...
از پریشب که نشسّیم زیر بارون باهار و ،
آواز خوندیم در رثای قامت دلبر ،
بهتریم ...
هان ؟
پاییزه ؟
نه بابا باهاره ...
پاییز کجا بود ؟
پاییز اونیه که دلبر بیاد جلو چشممون ،
اون ور خط موزاییکا ،
ببینیم دستش تو دست یارشه ،
دل بِبُریم ،
ابر شیم بارون بیاد نارنجی بشه دنیا ...
پاییز نیست که ،
باهاره هنو،
کو تا پاییز...
هی یکّه به دو نکن با من ،
باهاره دکتر ...
می شینیم بیخ دیوار ،
تکیه میدیم سرمون رو عقب ،
راهرو رو بو می کشیم ...
باقی میگن راهرو بوی بتادین و طی نخی و
پنبه الکلی میده و دوا ...
واسه ما راهرو بوی گردن کشیده ی دلبرو میده ،
وقتی گردن میکشید از اون ور خیابون که ببینه وایسادیم ...
حالیته ؟
وقتشه پاشه بیاد از اون سر راهرو سمت ما ،
لبخند خوشگله رو بفرسّه سمتمون ،
بشیم پادشاه دنیا از بس که رویین تنیم و
گور پدر بیکسی ...
باز نیشت وازه که ؟
دکتری تو ؟
کجا درس خوندی ؟
یادت ندادن یکی حرف میزنه نخندی ؟
حمال ...
دارو نمی خواد هی قرص قرص ...
قرص و کوفت ...
جاش به این یارو پرستار چاقه بگو ،
وقتی ما نشسّیم زیر بارون به خودخوری و ذکر مصیبت ،
نیاد هی پاپی ما بشه که بیا برو تو سرما میخوری ...
سرما نمیخورم ...
گرما نمیخورم ...
به جون خودت دکتر ،
حتا دیگه مدتیه غصه ام نمی خورم ...
هوا رو می بلعیم ،
همون هواست که اونم توش نفس میکشه دیگه ...
همون نی ؟
همونه ...
هوا رو میدیم بره تو ،
بعد یکی می شیم با اونی که نیستا ،
ولی هست ...
تو گوشمون اون آقا هنرمنده آواز میخونه که:
این همه عاشق داری چطو حسودی نکنم ؟
مام دلمون می گیره بغض می شیم ...
شوما که غریبه نیسّی ،
یه وقتام گریه می کنیم ...
انگار بچه باشیم و تو بازار بزرگ گم شده باشیم و ،
میون این همه زن چادری یکیشون ننه ما نباشه ...
خوبم دکتر ...
از پریشب که کله مو کوبیدم به میله های شوفاژ ،
خیلی بهتره حالم ،
سبک طورم ...
حالا یه طناب قایم کردم زیر تخت ،
فردا بعد صبونه می خوام برم خودمو آویزون کنم ،
از اون شاخه کلفته هس رو درخت بزرگه ...
نه که باهاره ،
درخت مونده بی برگ و بر ،
خجالت میکشه ...
از اون ور مام گل بشیم ،
دلبرم که گل دوست داره ،
میاد دیدنمون ...
نمیاد ؟
میاد.
بهترم خیلی ...
از پریشب که نشسّیم زیر بارون باهار و ،
آواز خوندیم در رثای قامت دلبر ،
بهتریم ...
هان ؟
پاییزه ؟
نه بابا باهاره ...
پاییز کجا بود ؟
پاییز اونیه که دلبر بیاد جلو چشممون ،
اون ور خط موزاییکا ،
ببینیم دستش تو دست یارشه ،
دل بِبُریم ،
ابر شیم بارون بیاد نارنجی بشه دنیا ...
پاییز نیست که ،
باهاره هنو،
کو تا پاییز...
هی یکّه به دو نکن با من ،
باهاره دکتر ...
می شینیم بیخ دیوار ،
تکیه میدیم سرمون رو عقب ،
راهرو رو بو می کشیم ...
باقی میگن راهرو بوی بتادین و طی نخی و
پنبه الکلی میده و دوا ...
واسه ما راهرو بوی گردن کشیده ی دلبرو میده ،
وقتی گردن میکشید از اون ور خیابون که ببینه وایسادیم ...
حالیته ؟
وقتشه پاشه بیاد از اون سر راهرو سمت ما ،
لبخند خوشگله رو بفرسّه سمتمون ،
بشیم پادشاه دنیا از بس که رویین تنیم و
گور پدر بیکسی ...
باز نیشت وازه که ؟
دکتری تو ؟
کجا درس خوندی ؟
یادت ندادن یکی حرف میزنه نخندی ؟
حمال ...
دارو نمی خواد هی قرص قرص ...
قرص و کوفت ...
جاش به این یارو پرستار چاقه بگو ،
وقتی ما نشسّیم زیر بارون به خودخوری و ذکر مصیبت ،
نیاد هی پاپی ما بشه که بیا برو تو سرما میخوری ...
سرما نمیخورم ...
گرما نمیخورم ...
به جون خودت دکتر ،
حتا دیگه مدتیه غصه ام نمی خورم ...
هوا رو می بلعیم ،
همون هواست که اونم توش نفس میکشه دیگه ...
همون نی ؟
همونه ...
هوا رو میدیم بره تو ،
بعد یکی می شیم با اونی که نیستا ،
ولی هست ...
تو گوشمون اون آقا هنرمنده آواز میخونه که:
این همه عاشق داری چطو حسودی نکنم ؟
مام دلمون می گیره بغض می شیم ...
شوما که غریبه نیسّی ،
یه وقتام گریه می کنیم ...
انگار بچه باشیم و تو بازار بزرگ گم شده باشیم و ،
میون این همه زن چادری یکیشون ننه ما نباشه ...
خوبم دکتر ...
از پریشب که کله مو کوبیدم به میله های شوفاژ ،
خیلی بهتره حالم ،
سبک طورم ...
حالا یه طناب قایم کردم زیر تخت ،
فردا بعد صبونه می خوام برم خودمو آویزون کنم ،
از اون شاخه کلفته هس رو درخت بزرگه ...
نه که باهاره ،
درخت مونده بی برگ و بر ،
خجالت میکشه ...
از اون ور مام گل بشیم ،
دلبرم که گل دوست داره ،
میاد دیدنمون ...
نمیاد ؟
میاد.
۸.۸k
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.