ادامه پارت لینو

ادامه پارت ۲ لینو:

به سمت آشپزخونه رفتی قرصاتو برداشتی ۲تا رو ریختی کف دستت وخوردی.. یدفعه یه صدای شنیدی :

÷اون کوفتی که خوردی چی بود؟

از لحنش فهمیدی بدجوری عصبانیه..

×(لبخندی زدی) چیزه هیچی نیست ..امم.. قرص سردرده..

÷اگه قرص سردرده بده ببینم‌...

هول شدی که قرص ها از دستت افتاد کل آشپزخونه تا میخواستی قرص رو برداری که لینو برش داشت.. عصبانیت لینو ۷برابر از قبل شد شروع کرد به خندیدن ترسناک:

÷اوه‌. عجب قرص سردردی!!! چه جالبه... که به من نمیگی افسردگی داری.. منو خر فرض کردی؟؟ اره؟؟ چرا حرف نمیزنی..

لینو قدماش.رونزدیک کرد وتوی حرکت به دیوار پینتت کرد:

×من... نمیخاستم بگم.. که چه بلایی سرم اومده. گفتم.. ناراحت میشی متاسفم (گریه)

لینو گوششو نزدیک گوشت آورد:

÷مهم ترین فرد زندگی من.. همچیو بهم بگو.. منم حق دارم بدونم چه بلایی سرت اومده.. دیگه چیزیوپنهون نکن اوکی؟؟؟

×باشه.

.

پایان...
دیدگاه ها (۱)

تکپارتی هیونجین درخواستی: وقتی که باهاش قهری و میخای خودتو ب...

تکپارتی هان : وقتی میبینه داری به دوستت میگی برات نوبت سقط ج...

دوپارتی درخواستی لینو: وقتی قرص افسردگی میخوری واون میبینهار...

تکپارتی درخواستی چان: وقتی خواهر ۱۴سالشی و بخاطر اینکه با دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط