چندپارتی درخواستی عضو پنجم بلک پینکی و لینو عاشقت میشه و
چندپارتی درخواستی :عضو پنجم بلک پینکی و لینو عاشقت میشه وجنی هان میفهمن وبه لینو کمک میکنن تا بهت اعتراف کنه..
p1
دوباره روی ویدیو اون دختر کیلیک کرد.. چقدر یه آدم میتونه عاشق یک نفر بشه!؟ بادقت به حرکات دختر کوچولو زیبا که تو نور ماه میدرخشید نگاه کرد ...
با خودش زمزمه کرد: ات تو واقعا زیبایی. .
جوری این کلمه رو میگفت که انگار در حسرت دیدار اون دختره...
غرق در. افکارش بود که با صدای هیونگش برگشت:
علامت چانگبین_
_هوی لینو دارم هفتاد بار صدات میزنم کجایی اخه؟؟ گلوم درد گرفت...
لینو خنده ای کرد:
÷ببخشید هیونگ داشتم فکر میکردم .. کارم داشتی..؟
نگاه چانگبین به صفحه مانیتور پسر افتاد... لبخندی زد:
_لینو امروز میریم کنسرت بلک پینگ.. دعوت ویژه کردن چان هم قبول کرد وقراره از اونجا با اعضای بلک پینگ بریم رستوران.. آماده شو منتظریم...
لینو از شدت ذوق پاشد که لب تاب جونگین از روی پاهاش افتاد ومحکم به زمین برخورد کرد..:
÷ای وای برمن... جونگین ناراحت میشه ... حالا چیکار کنم؟ حالا ولش کن اینو اهااا میزارم زیر تختم وبعدا براش میخرم..
لینو رفت آماده شد یه کت سیاه (جذابب) پوشید یه عطر تلخ زد.. وسمت ماشین رفت صدای جونگین وفلیکس هیونجین میومد که داشتن توماشین میخندیدن.. در ماشین رو باز کرد :
÷سلام هیونگااا من اومدم... (نشست دروبست)
هیونجین نگاه مشکوکی بهش کرد:.
هیونجین: عجیبه ...چرا انقد خوشتیپ کردی؟؟؟
لینو لبخند ضایعی زد :
÷هیچی همینجوری.. (لبخند)
هیونجین: من خر نیستماااااا.. از دیشبه .. داری به ویدیو های ات وموزیک ویدیو هاش نگاه میکنی.. چراا؟؟
چان که دید لینو داره عصبی میشه گفت:
چان:هیون بسه دیگه.. آقای راننده را بیوفت..
اعضا حدودا ۴۰دفیقه توراه بودن لینو به ات فکر میکرد.. تک تک اجزای صورتش وقتی میخوند می رقصید.. واقعا اون یه فرشته بود....
اعضا به کمپانی بلک پینک رسیدن تمام کارکنانش به اونا احترام گذاشتن
چان:ببخشید اتاق تمرین بلک پینک کجاست؟
منیجر گروه :من منیجرم آقای بنگ بفرمایین نشون بدم..
همه دنبال منیجر رفتن صدای اعضای بلک پینک میومد:
لیسا: عیجانممم بشینیم غذا بخوریم..
جنی: انقد نخوریننن بخدااا رودل میشیم تگری میزنیم...
ات: چیزی نیست نونا بزار بخوریم دیگه ۴ساعتو نیمه دارم میخونم ببین (دستش. رو گذاشت روگلوش) صدام شبیه مرغههه...
لیسا:من برم سی آی وی برگردم...
همون موقع منیجر با اعضا وارد شدن که اعضا بلند شدن:
جنی :سلاممم خوش اومدین.. بفرمایین..
چان:اوه جنی ممنون بخاطر دعوتت..
رزی: داداشاا بیاین اینور . اتاق راحتی مهمونه..
داشتن میرفتن داخل که لیسا یدفعه اومد ولی نه مثل آدم با سر خورد زمین دقیقا جلوی چان..
چان:عه... لیسا .. سلام.. (هول شده )
لیسا:عه.. سلام کی اومدین?
p1
دوباره روی ویدیو اون دختر کیلیک کرد.. چقدر یه آدم میتونه عاشق یک نفر بشه!؟ بادقت به حرکات دختر کوچولو زیبا که تو نور ماه میدرخشید نگاه کرد ...
با خودش زمزمه کرد: ات تو واقعا زیبایی. .
جوری این کلمه رو میگفت که انگار در حسرت دیدار اون دختره...
غرق در. افکارش بود که با صدای هیونگش برگشت:
علامت چانگبین_
_هوی لینو دارم هفتاد بار صدات میزنم کجایی اخه؟؟ گلوم درد گرفت...
لینو خنده ای کرد:
÷ببخشید هیونگ داشتم فکر میکردم .. کارم داشتی..؟
نگاه چانگبین به صفحه مانیتور پسر افتاد... لبخندی زد:
_لینو امروز میریم کنسرت بلک پینگ.. دعوت ویژه کردن چان هم قبول کرد وقراره از اونجا با اعضای بلک پینگ بریم رستوران.. آماده شو منتظریم...
لینو از شدت ذوق پاشد که لب تاب جونگین از روی پاهاش افتاد ومحکم به زمین برخورد کرد..:
÷ای وای برمن... جونگین ناراحت میشه ... حالا چیکار کنم؟ حالا ولش کن اینو اهااا میزارم زیر تختم وبعدا براش میخرم..
لینو رفت آماده شد یه کت سیاه (جذابب) پوشید یه عطر تلخ زد.. وسمت ماشین رفت صدای جونگین وفلیکس هیونجین میومد که داشتن توماشین میخندیدن.. در ماشین رو باز کرد :
÷سلام هیونگااا من اومدم... (نشست دروبست)
هیونجین نگاه مشکوکی بهش کرد:.
هیونجین: عجیبه ...چرا انقد خوشتیپ کردی؟؟؟
لینو لبخند ضایعی زد :
÷هیچی همینجوری.. (لبخند)
هیونجین: من خر نیستماااااا.. از دیشبه .. داری به ویدیو های ات وموزیک ویدیو هاش نگاه میکنی.. چراا؟؟
چان که دید لینو داره عصبی میشه گفت:
چان:هیون بسه دیگه.. آقای راننده را بیوفت..
اعضا حدودا ۴۰دفیقه توراه بودن لینو به ات فکر میکرد.. تک تک اجزای صورتش وقتی میخوند می رقصید.. واقعا اون یه فرشته بود....
اعضا به کمپانی بلک پینک رسیدن تمام کارکنانش به اونا احترام گذاشتن
چان:ببخشید اتاق تمرین بلک پینک کجاست؟
منیجر گروه :من منیجرم آقای بنگ بفرمایین نشون بدم..
همه دنبال منیجر رفتن صدای اعضای بلک پینک میومد:
لیسا: عیجانممم بشینیم غذا بخوریم..
جنی: انقد نخوریننن بخدااا رودل میشیم تگری میزنیم...
ات: چیزی نیست نونا بزار بخوریم دیگه ۴ساعتو نیمه دارم میخونم ببین (دستش. رو گذاشت روگلوش) صدام شبیه مرغههه...
لیسا:من برم سی آی وی برگردم...
همون موقع منیجر با اعضا وارد شدن که اعضا بلند شدن:
جنی :سلاممم خوش اومدین.. بفرمایین..
چان:اوه جنی ممنون بخاطر دعوتت..
رزی: داداشاا بیاین اینور . اتاق راحتی مهمونه..
داشتن میرفتن داخل که لیسا یدفعه اومد ولی نه مثل آدم با سر خورد زمین دقیقا جلوی چان..
چان:عه... لیسا .. سلام.. (هول شده )
لیسا:عه.. سلام کی اومدین?
- ۴.۶k
- ۱۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط