آه ای زندگی کنم که هنوز

آه ای زندگی کنم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم

همه ذرات جسم خاکی من
از تو ، ای شعر گرم در سوزند
آسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز بادهٔ روزند

با هزاران جوانه میخوانند
بوته نسترن سرود ترا
هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود ترا
#فروغ
#فروغ_فرخزاد
#شعر
#شعر_کوتاه
#بریده ای_ از_کتاب
دیدگاه ها (۰)

همیشه خواب ها از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند...

دستی که با یک گل از پشت دیواری صدا میزد یک دست دیگر را و لکه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط