از خوراکیِ جهان، ما فقط از غم خوردیم
از خوراکیِ جهان، ما فقط از غم خوردیم
فقط از خونِ دل و غُصّه و ماتم خوردیم
چند روزی که سراسیمه ی دنیا شده ایم
رَکَب از عالَم فتّـانه دمـــــــــادم خوردیم
ســـــــاقی از ساغرِ اندوه فراوان میریخت
ما به رسـم ادب از مَشربه کم کم خوردیم
بس که از چشمه ی هر دیده سرازیر شد اشک
جای نان جرعــه ای از گریه و شبنم خوردیم
تــا که ورزیده شود از غم و محنت گِلِ مــا
کوزه گر ضربه زد و ضربه ی محکم خوردیم
زان چه بر دوش کشیدیم از این بار گران
مثل پیرانِ جهانــدیده فقط خَم خوردیم
امتحان بود قفس ، حیف که باز از سرِ جهل
ما از آن میوه ی ممنوعــــه ی آدم خوردیم
فقط از خونِ دل و غُصّه و ماتم خوردیم
چند روزی که سراسیمه ی دنیا شده ایم
رَکَب از عالَم فتّـانه دمـــــــــادم خوردیم
ســـــــاقی از ساغرِ اندوه فراوان میریخت
ما به رسـم ادب از مَشربه کم کم خوردیم
بس که از چشمه ی هر دیده سرازیر شد اشک
جای نان جرعــه ای از گریه و شبنم خوردیم
تــا که ورزیده شود از غم و محنت گِلِ مــا
کوزه گر ضربه زد و ضربه ی محکم خوردیم
زان چه بر دوش کشیدیم از این بار گران
مثل پیرانِ جهانــدیده فقط خَم خوردیم
امتحان بود قفس ، حیف که باز از سرِ جهل
ما از آن میوه ی ممنوعــــه ی آدم خوردیم
۹۹۹
۲۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.