جهان كوچك من؛ سلام
جهان كوچك من؛ سلام
این نامه را درحالی مینویسم
كه كوله بارم را بسته ام و به زادگاه
عاشق ترین شاعر سرزمینم سفر كرده ام
تو را میان شعرهایش جستجو کردم
و حالا نشانه ها مرا
و تنهاییام را به اینجا کشانده
تفال به نامت زده ام و مژده داد که :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
انگار که تمام عالم میدانند من
نقطه به نقطهی این جهان را میگردم
تا جهان کوچکم را در دستانت بیابم
جهان کوچک من؛ کاش میشد
شما را پیدا کنم و و تمامی دنیا را
هم قدم با شما به تماشا بنشینم
هر كجاى اين مرز و بوم را كه پا ميگذارم
همه از تو میپرسند و در چشمانم
برقِ اميدِ بهم رسيدنمان را میبينند
راستش را بخواهى
حالِ هيچكداممان خوب نيست!
واژه ى "عشق" اين روزها،
براى آدمها كمرنگ و كمرنگ تر شده است
آدمها همين كه روزشان را شب كنند
برايشان كافیست
بیخبر از اينكه
"عشق" میتواند معجزه اى كند
كه وابسته به هيچ اتفاقى نباشد!
هر كجا قدم میگذارم
برايشان مینويسم عاشق شويد
در بهترين زمان ممكن، عاشق شويد
وقتى كه مطمئن شديد هيچ تعلق خاطرى
به آدمهايى كه آمدند و باورتان را
خراب كردند و رفتند، ندارید
جهان كوچك من
چشمانم را میبندم
وصالت را نيت میكنم
و به حضرت حافظ تفأل میزنم
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند
چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند ...
این نامه را درحالی مینویسم
كه كوله بارم را بسته ام و به زادگاه
عاشق ترین شاعر سرزمینم سفر كرده ام
تو را میان شعرهایش جستجو کردم
و حالا نشانه ها مرا
و تنهاییام را به اینجا کشانده
تفال به نامت زده ام و مژده داد که :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
انگار که تمام عالم میدانند من
نقطه به نقطهی این جهان را میگردم
تا جهان کوچکم را در دستانت بیابم
جهان کوچک من؛ کاش میشد
شما را پیدا کنم و و تمامی دنیا را
هم قدم با شما به تماشا بنشینم
هر كجاى اين مرز و بوم را كه پا ميگذارم
همه از تو میپرسند و در چشمانم
برقِ اميدِ بهم رسيدنمان را میبينند
راستش را بخواهى
حالِ هيچكداممان خوب نيست!
واژه ى "عشق" اين روزها،
براى آدمها كمرنگ و كمرنگ تر شده است
آدمها همين كه روزشان را شب كنند
برايشان كافیست
بیخبر از اينكه
"عشق" میتواند معجزه اى كند
كه وابسته به هيچ اتفاقى نباشد!
هر كجا قدم میگذارم
برايشان مینويسم عاشق شويد
در بهترين زمان ممكن، عاشق شويد
وقتى كه مطمئن شديد هيچ تعلق خاطرى
به آدمهايى كه آمدند و باورتان را
خراب كردند و رفتند، ندارید
جهان كوچك من
چشمانم را میبندم
وصالت را نيت میكنم
و به حضرت حافظ تفأل میزنم
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند
چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند ...
۶.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۰