همان روزهای اول

همان روز‌های اول
باید روی ماهت را می‌‌بوسیدم
خداحافظی می‌‌کردم
و می‌‌رفتم

برای همیشه می‌‌رفتم

نمی‌ دانستم اما با چه لحنی
با چه دلی‌
با چه جراتی ...
مانده‌ام با تو

کسی‌ شده ام
دو نیمه
نیمی عشق می‌‌ورزد
نیمی می‌‌هراسد
نیمی با تو زندگی می‌‌کند
نیمی از خودش می‌‌گریزد

به من بگو
فرسنگ‌ها دور از خودم
چگونه تو را همچنان بی‌ دریغ دوست بدارم؟

#نیکی‌_فیروزکوهی
دیدگاه ها (۸)

این روزهاهـوا خیلے غبار آلـود استگـرگ را از سگ نمی توان تشخی...

روایت پیمان عارفبه او گفتم فقط عزرائیل را سراغم نفرستپیمان ع...

🖊 #سیاوش_سیاهیکودکانمان را,به عنوانسربازانی بالقوه بازتولید...

ما ایرانی هایی هستیم که از دورهای دور مشکل سردرگمی هویت را ی...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

⁨«ذات نکو، خودِ زیبایی‌ست —بی‌نیاز از صحنه و بی‌نیاز از صدا»...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط